Breaking Bad و مسئولیتهای یک مرد
با این همه بیوقتی و درگیری ذهنی، سریال Breaking Bad را امروز به پایان رساندم. دوستم علی معرف از دیشب اومدم پیشم و محرکی شد که با هم نُه قسمت آخر این سریال را که هر یک ۴۵ دقیقه بودند، تماشا کنیم. سریال جالبی بود و واقعأ در زمانهایی که فکر میکردی داستان دیگه تمام است و اصلأ گنجایش ادامه دادن نیست، یکهو نقطه عطف جدیدی ایجاد میشد. پیوستن علی به من از اواسط فصل دوم که خیلی اتفاقی -در حالی که من داشتم تماشا میکردم و او آمد و علاقهمند شد و پا به پایم و حتی گاهی جلوتر از من آمد- سبب شد حتی بیشتر هم به محتوای این سریال فکر کنم، به دلیل اینکه او آن را بهترین سریال عمرش نامیده و به شدت روی موضوعات آن با هم بحث میکردیم.
این سریال را در ژانر Crime Drama دستهبندی کردهاند، یعنی درام جنایتکارانه، ولی من دیدگاه برعکسی دارم و آن را Family Drama میخوانم، چون نقطه تمرکز این سریال جنایت و مواد مخدر و قتل و قانونشکنی نبود، بلکه «خانواده» بود و «مرد خانواده بودن». والتر به عنوان یک پدر خانواده همه کار میکند، فقط برای خانواده. تنهای تنها، با حجمی بزرگ از پنهانکاریها، خطرکردنها، سختیهای روحی و جسمی، سرطان و …. . همه فقط برای خانواده. این سریال مرا به یاد پدرم انداخت، و همه پدرها، که برای خانوادهشان همه باری را برمیدارند و گاهی مورد بدترین ناسپاسیها قرار میگیرند. اسکایلر دقیقأ نمود قدرناشناسی بسیاری از همسران و فرزندان بوده که با توهمی به نام راستکاری، خانه را برای مرد خانه جهنم میکند، گرچه تا آخر سریال مرد خانواده، حافظ خانواده است، حتی در نبود خود.
یادم انداخت چقدر «مرد خانواده بودن» مسئولیت دارد. تا حالا از زیرش در رفتهام، ولی روزی که این بار مسئولیت بیفتد گردنم، احتمالأ در صورت لزوم همه کارهایی را که والتر وایت کرد انجام خواهم داد، بی کم و کاست، بجز ترحم بر اون جسی نادان که از اولین قسمت حماقتها و ساده اندیشیهاش روی مغزم بود تا پایان سریال و تنها کسی هم که آخر کار سر سلامت از ماجرا بیرون برد خود نکبتش بود!!! صحنههای متعدد جنگیدن والتر وایت با همسرش بر سر محافظت از او و فرزندان از جمله به یادماندنیترین صحنههای این سریال برای من بود. در واقع از اون همه صحنه جنایت و مواد چیزی به یام نمانده، جز صحنههای جنگیدن برای محافظت از خانواده. باز هم ستایش میکنم پدرم را و همه پدران را بابت همه آنچه که سبب شده امروز خانوادههامان، خانواده باشد. دوستشان داریم.