شروع یک محتوای رسانه‌ای بسیار جذاب: لیگ برتر فوتبال انگلیس

امشب فصل جدید یکی از جذابترین محصولات رسانه‌ای، یعنی لیگ برتر فوتبال انگلیس شروع می‌شود. به عنوان فردی که حرفه خود را در رشته مدیریت رسانه دنبال می‌کند، بارها و بارها فوتبال را یکی از جذابترین محتواهای رسانه‌ای نام برده‌ام و به دانشجویانم تاکید کرده‌ام که از توجه به فوتبال به عنوان یک محصول رسانه‌ای غافل نباشند و آن را با دقت از دیدگاه‌های گوناگون تحلیل کنند. رسانه و فوتبال بسیار به هم وابسته‌اند، تا حدی که من بارها مدیریت باشگاه فوتبال را همچون مدیریت یک سازمان رسانه‌ای دانسته‌ام که بخش عمده سازوکارهای مدیریت سازمان رسانه‌ای در آن هم قابل اعمال است. بدون رسانه و به طور خاص تلویزیون، فوتبال راهی برای چنین جهانگیر شدنی نداشت و بدون فوتبال هم رسانه هرگز درآمدهای شگفت‌انگیز تبلیغاتی و توجه میلیاردها مخاطب را همراه خود نمی‌داشت. این دو به هم تنیده‌اند و مدیریت رسانه باید برای استفاده مناسب از تورنمنت‌ها و لیگ‌های فوتبال به خوبی برنامه داشته باشد. این را همواره از دانشجویانم خواسته‌ام و بارها و بارها تکالیفی برای بهره‌گیری از این محتوای جذاب از آنها طلب کرده‌ام. البته معمولاً خانمهای کلاس بسیار شاکی می‌شوند، ولی من تاکید می‌کنم که من از فوتبال حرف نمی‌زنم، از یک محتوای رسانه‌ای که توجه مخاطبان بسیار را به خود جلب می‌کند و قبل و بعد از هر بازی هم بسیار با آن درگیرند صحبت می‌کنم و باید آن را بشناسید.

سعدی در یکی از شاعرانه‌هایش در وصف محبوب می‌گوید: «ایام را به ماهی یک شب هلال باشد، و آن ماه دلسِتان را هر ابرویی هلالی!» (بستایید شاعرانگی را که بدون اغراق کردن در وصف ابروی محبوب، دائمی بودن هلال ابروی یار را مزیتی بر هلالِ ماهی یکبارِ ماه در آسمان برمی‌شمرد). این حکایت لیگ‌های فوتبال است در برابر سایر محتواهای رایج رسانه‌ای. مثلاً هیاهوی رسانه‌ای انتخابات هیجان‌های زمان‌دار هستند که هر چند وقت یکبار برگزار می‌شوند و تا انتخابات بعدی شور رسانه‌ای آنها خاموش می‌شود. سریالهای تلویزیونی هفته‌ای یکبار هستند و بعد تعلیق تا اپیزود بعدی، یا اکنون یک فصل را می‌بینیم و رفت تا فصل دیگر. اغلب محتواهای رسانه‌ای دوره‌های کوتاه زمانی دارند  ولی لیگهای فوتبال چون هلال ابروی یار سعدی همیشگی هستند. هیجان هواداری و دلبستگی عاطفی به تیم‌ها سبب می‌شود که قبل و حین و بعد از هر بازی کلی محتوای رسانه‌ای تولید و مصرف شود. حتی فواصل بین لیگها هم هیجان نقل و انتقالات، چانه زدن‌ها، تغییر مربی‌ها و … فوتبال را به خواب نمی‌برد. این ورزش بی‌نظیر یک محتوای رسانه‌ای فوق العاده است.

در این میان، لیگ برتر فوتبال انگلیس که پِرِمیِر لیگ خوانده می‌شود (و حتی لیگ دسته یک آن کشور که چمپیونشیپ خوانده می‌شود) جذابترین و پرهیجانترین لیگ دنیاست. ارقام درآمدی آن حیرت‌آور است. مبلغ شگفت‌انگیز ۵٫۴ میلیارد پوند (بله میلیارد پوند) فقط حق پخش مسابقات آن بوده. درآمدهای باشگاه‌های انگلیسی، درآمدهای خود سازمان لیگ انگلیس، مشاغل ایجاد شده، درآمدهای ناشی از صنایع جانبی مثل هتلداری و تبلیغات، درآمدهای شبکه‌های پوشش دهنده این مسابقات و انواع درآمدهای دیگر ناشی از این لیگ به درآمدهای نفتی و گردشگری بسیاری از کشورها پهلو می‌زند. عجیب نیست که لیگ برتر این کشور را نماد قدرت نرم بریتانیا می‌خوانند. در یک مطالعه در سراسر دنیا، لیگ برتر انگلیس یکی از مهمترین اشارتگرها به نام این کشور است و همتراز با نمادهای تاریخی و هویتی انگلستان در ذهن مردم جهان جا گرفته است.

مدل‌های درآمدی لیگ برتر انگلیس یکی از تمرین‌هایی است که در برخی کلاسها به دانشجویانم می‌دهم. حتی شیوه توزیع درآمدهای رسانه‌ای و حق پخش میان باشگاه‌ها (که براساس جایگاه در جدول، بازیهای پوشش داده شده تلویزیونی و … متفاوت است) هم جای مطالعه دارد و اینکه چگونه سیاستگذاریِ توزیع درآمد، یک لیگ را جذاب می‌کند (سیاست توزیع درآمد در انگلیس به نحوی است که هر یک رتبه در جدول ۱٫۲۰۰ میلیون پوند اختلاف ایجاد می‌کند و در نتیجه حتی میان سقوط کرده‌ها هم برای یک جایگاه بالاتر رقابت جذابی باقی می‌ماند). سرجمع، لیگ برتر انگلیس و حتی لیگ پایینتر آن که چمپیونشیپ است نمونه‌های بسیار جذابی برای مطالعه دانشجویان رشته‌های مدیریت رسانه و همینطور علاقه مندان به سیاستگذاری رسانه‌ای و مدیریت و سیاستگذاری ورزشی است.

امشب لیورپول و نورویچ سیتی بازی می‌کنند. اما شروع اصلی لیگ را می‌توان بازی آخر هفته اول که پس فردا یکشنبه برگزار می‌شود دانست: منچستر یونایتد و چلسی! تقابل زودهنگام دو مربی جوان سولشایر و لمپارد در همین هفته اول آغاز مهیجی است بر این محتوای جذاب رسانه‌ای ورزشی. من به عنوان یک فوتبال‌دوست بازی‌های درون زمین و به عنوان یک علاقه‌مند مدیریت رسانه، پوشش رسانه‌ای و درآمدزایی آن را دنبال می‌کنم، ولی به فراخور سن و سالم، مدت‌هاست که مربیان و مدیران تیم‌ها برایم بسیار جذابترند تا خود بازیکنان؛ و اطراف زمین و سازمان باشگاه برایم اولویت بیشتری نسبت به درون زمین یافته است. به شما هم توصیه می‌کنم سازماندهی فوتبال و پوشش رسانه‌ای آن را دنبال کنید. فوتبال یک عنصر عاطفی است. هواداران با پول و وقت و انرژی خود دارایی‌های باارزشی برای مدیران باشگاه‌های فوتبال هستند. نحوه به کارگیری این هیجانات هواداری و تبدیل آنها به درآمد را در باشگاه‌های این لیگ دنبال کنید.

امیدوارم فصل خوب فوتبالی در پیش داشته باشیم و همپای لیگ برتر انگلیس، لیگ برتر ایران هم (که معمولا نیمه مرداد شروع می‌شد ولی امسال هنوز تازیخ شروعش مشخص نیست) لیگ جذابی شود. انصافاً لیگ ایران در دهه گذشته از نظر جذابیت و هیجان (نه از نظر فنی و کیفیت بازی) کم از لیگ برتر انگلیس نداشته و رقابت قهرمانی در آن بیشتر از لیگهای اسپانیا و ایتالیا و آلمان و فرانسه طول کشیده و معمولاً تا هفته آخر قهرمان نامشخص بوده. در چهار لیگ مذکور یوونتوس و بایرن و پاری سن زرمن به همراه بارسلونا یا رئال در اسپانیا قهرمانی را از هفته‌ها قبل از پایان قطعی می‌کنند، ولی در لیگ ایران به استثنای پارسال که پرسپولیس دو هفته زودتر قهرمان شد، در سایر دوره‌ها تا هفته آخر رقابت بر سر قهرمانی ادامه داشته.

 

حاشیه:

باید این مطلب را جداگانه می‌نوشتم ولی برای اینکه فضای وب سایتم، که مایلم بیشتر حرفه‌ای باشد تا شخصی، زیاده از حد فوتبالی نشود، همینجا و زیر این مطلب می‌گذارم:

همانطور که گفت، فوتبال چنان درگیرمان می‌کند که حتی وقتی تعطیل است هم با اخبار نقل و انتقالات سرگرم می‌شویم (یعنی ارتزاق رسانه‌ها از فوتبال حتی در تعطیلی آن هم ادامه دارد). تابستان امسال ما به گفتگوهای جذاب انتقالهای فوتبالی گذشت. شاید برای من و گروه دوستانم دو اتفاق بسیار مهیج در عرصه مربیگری افتاد: انتصاب لمپارد جوان و محبوب به مربگیری چلسی و انتصاب آنتونیو کنته، مربی دو فصل پیش چلسی (که من هم مثل سرهنگ علیفر به دلیل سیستم سه دفاعه و دفاع غیرخطی دوستش دارم) به اینترمیلان. این دو اتفاق سبب می‌شوند که امسال لیگهای انگلیس و ایتالیا را با دقت و علاقه دنبال کنم، مضاف بر اینکه جامپائولو هم به آث میلان، باشگاه محبوب کودکی‌ام پیوسته و ساری هم نیمکت یوونتوس را برعهده گرفته. خوشحالم که لیگ ایتالیا دارد خود را بازیابی می‌کند. البته که اقتصاد فوتبال ایتالیا در این دهه گذشته خیلی ضعیف شده و سرپا شدنش سخت است ولی من هنوز بعد از لیگ انگلیس بر لیگ اسپانیا برتری می‌دهمش.

در توییتر یک بحث بسیار جذاب داشتیم سر لمپارد به جای ساری. گفتم اینجا نیارمش، ولی دلم خواست بیارمش. خب، سایت شخصی جایش همین مسائل شخصی است دیگه!

از نیمه فصل گذشته با ساری به مشکل خوردم. چلسی خوب و شورانگیز بازی نمی‌کرد. یک تیم خیلی معمولی و بی‌هیجان شده بود. دیگر آن تیم معروف به بازی غیرمالکیتی و ضدحمله‌های تند نبود و سبک ابداعی ساری هیج حسی به ما نداد. نتایج پرنوسان چلسی هم ما را به این نتیجه رساند که ساری باید برود. در پایان فصل و امید به اینکه فرانک لمپارد، بازیکن محبوب چند سال گذشته روی نیمکتمان بنشیند یکهو بالا گرفت. من با هیجان استقبال کردم. گروهی از دوستان به شدت به ما حمله کردند که چه آدمهای پرتوقعی هستیم ما و چطور ساری را با موفقیتهایی که به دست آورده رها کرده‌ایم و لمپارد بی‌تجربه را که تازه چند سال است مربیگری را در دسته یک و آن هم نه لیگ برتر شروع کرده برای مربیگری تیم بزرگ و پرحاشیه‌ای مثل چلسی می‌پذیریم. ساری در فصل گذشته تیم را در حضور لیورپول و سیتی مدعی به سومی لیگ برتر رساند، در حذفی به فینال رساند و در پنالتی (با سرپیچی دروازه‌بان لوس و ننر تیم از تعویض) دوم شد و در لیگ اروپا هم تیم را قهرمان اروپا کرد. دیگه چه می‌خواهید برای سال اول یک سرمربی؟

سامان، در دو توییت زیر عبارات جالبی را به کار برذ: فتیش اسطوره روی نیمکت و عشق افلاطونی هواداران چلسی به لمپارد که ساری را قربانی کرد. او سخت معتقد است باید ساری را نگه می‌داشتیم و این پیرمرد برای تیم کلی مایه گذاشته و ما قدرنشناس بوده‌ایم.

پاسخ ما: ساری تیم را ضعیف اداره کرد. در استعاره می‌توان گفت او مثل پیرمرد پولداری است که همسری جوان را خواستگاری کرده. امکانات زیادی در اختیار می‌گذارد ولی رفتارش سبب سرشکستگی است و نه غرور و افتخار. ساری در یازده بازی اول فصل، بدون شکست ماند، ولی بازی‌های تیم جذاب نبود. بعد از بازی یازدهم نوسان‌های عجیب تیم شروع شد. شکست‌های مکرر از تیم‌های بزرگ و پیروزی‌های خفیف بر تیم‌های کوچک. در بازی با پنج تیم بزرگ لیگ همه را باختیم و فقط یک مساوی از منچستر گرفتیم. شکست شش بر صفر برابر سیتی خفت بار بود. سرپیچی کپا هنگام تعویض و بیرون نیامدنش در بازی بسیار مهم فینال که سرنوشت یک جام و یک فصل تلاش را تعیین می‌کند شرم‌آور و واکنش باشگاه در برابر چنین تمردی با فقط یک جلسه بیرون گذاشتنش از بازی خفت‌آور بود. خودم شرمم شد. بیخیالی سایر بازیکنها مثل ازپلیکوئتای کاپیتان، مارکوس آلونسو، داوید لوییز و بقیه در برابر چنین اتفاقی به معنای فرو‍پاشیدن شاکله تیم است. تیم سوم شد در لیگ؟ بله ولی با تشکر از وضعیت تباه یونایند، آرسنال و تاتنهام. حتی وقتهایی که این ترم برد می‌خواست هم مساوی می‌کرد. این تیم، تیمی نبود که ما به عنوان یک فوتبال‌دوست طرفدارش شدیم. این یک تیم درهم ریخته شلخته بود که یک پیرمرد ناتوان بی‌اراده هدایش می‌کرد. مقام آوردنش هم مثل پول آوردن یک پیرمرد برای همسر جوانش است که چیزی بیش از پول طلب می‌کند: غرور و افتخار از پیوند با او را. ساری چنین کاریزمایی نداشت و به قول این کاربر که توییتش را در جواب سامان گذاشته‌ام، آینده ای با او نداشتیم. پس مرسی برای سومی لیگ و دومی حذفی و قهرمانی لیگ اروپا، ولی ما با هم آینده‌ای نداریم. برگرد برو پی زندگی خودت با کسی همسطح خودت (یوونتوس، ملقب به بانوی پیر) و ما هم پی زندگی خودمان با این جوان بی‌تجربه ولی با هیجان که رفتارش سبب غرورمان می‌شود و می‌توانیم بین سر و همسایه بهش افتخار کنیم! (از این استعاره‌ خواستگار پولدار پیر، خواستگار جوان بی‌پول خوشتان آمد؟)

فکر می‌کنم این فصل حتی اگر تیم شانزدهم هم بشود باز جای لمپارد روی نیمکت قرص و محکم است. هواداران دوست دارند روی نیمکت ببینیندش، حالا نتیجه نگرفت هم نگرفت! فدای سرش! به ویژه اینکه دو پنجره هم از نقل و انتقالات محروم است و باید با همین بازیکنان حاضر بسازد (البته آکادمی جوانان اینقدر خوب عمل کرده که فقط چهل بازیکن قرضی در سایر باشگاه‌ها دارند. به قول سامان این باشگاه در کوهانش برای چندین سال بازیکن ذخیره کرده است! به این می‌گویند آکادمی).

 

پانوشت‌ها:

۱) خدا را شکر که داوید لوییز راهش را کشید و رفت آرسنال! آخیش! انشالله کپا را هم بیندازد بیرون. تمردش بخشیدنی نیست و دلم هم باش صاف نمی‌شود. با ازپلیکوئتا هم دلم صاف نمی‌شه که به عنوان کاپیتان نکشیدش بیرون.

۲) چقدر پیراهن این فصل چلسی زشته. البته نایکی معروف است به طراحی‌های زشتش. یاد اون طراحی ساده و شیک و باهویت آدیداس به خیر. طراح احمق نایکی کلی شکل هندسی را در هم قاطی کرده و اسمش را گذاشته تعصب به ورزشگاه استمفورد بریج!

۳) درباره لیگ ایران احتمالا فقط در شبکه‌های اجتماعی نظر خواهم داد. طبیعتاً صنعت نفت آبادان تیم محبوبم است و فولاد خوزستان و نفت مسجد سلیمان و شاهین بوشهر و پارس جم هم به عنوان تیمهای جنوبی مورد حمایتم خواهند بود! (به سلامتی نیمی از لیگ را پوشش حمایتی می‌دهم!)

برویم برای شروع یک فصل پرهیجان.