زندگی شخصی

اتفاقها و وقایع مربوط به زندگی شخصی من

1
گزارش عملکرد من به عنوان مشاور رئیس دانشکدگان مدیریت در امور بین‌الملل
2
تجربه مسئولیت جدید: دانشکده تجارت و بازرگانی دانشگاه تهران
3
گزارش پایان کار من در معاونت پژوهش و فناوری دانشکده مدیریت
4
معاون پژوهش (و فناوری) دانشکده مدیریت
5
چهل سالگی
6
تطابق شخصیت با شغل: یادی از فیلیپو اینزاگی
7
سفر به لیتوانی
8
ماجراجویی‌های کاوه: از تجریش تا راه‌آهن
9
هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش!
10
من و سعدیِ من
11
یکسال گذشت!
12
دنیای این روزهای من

گزارش عملکرد من به عنوان مشاور رئیس دانشکدگان مدیریت در امور بین‌الملل

مربی‌های فوتبال می‌گویند که ساک ما همیشه آماده دم در است! یعنی همیشه آماده اخراج و شروع شغل جدید هستیم. من خدا را شکر تا الان از جایی اخراج نشده‌ام و همیشه هم ارتقا گرفته‌ام ولی با پیروی از مربی‌های فوتبال، هر پستی که می‌گیرم از همون روز اول یک فایل ورد در لپ تاپم باز می‌کنم به عنوان گزارش عملکرد و با فرض اینکه هر روز ممکن است از این پست کنار گذاشته شوم  مرتب آن را به روز می‌کنم. از این رو گزارش عملکردهایم همیشه آماده‌اند. با توجه به برعهده گرفتن ریاست دانشکده تجارت و بازرگانی و همزمان[…]

خواندن کل مطلب

تجربه مسئولیت جدید: دانشکده تجارت و بازرگانی دانشگاه تهران

گمانم بر این بود که میانسالی‌ام را با فراغتی و در کنج عافیتی می‌گذرانم، ولی قضا را چنین افتاد که پرکارترین و پرمشغله‌ترین روزهای زندگیم شوند! در کنار مسئولیت‌های جاری دیگرم اعم از مدیر گروهی مدیریت رسانه و ارتباطات کسب و کار، مشاور امور بین‌الملل دانشکدگان مدیریت، عضو شورای نظارت، بازنگری و برنامه‌ریزی آموزشی دانشگاه تهران، عضو شورای آموزش دانشگاه، عضو کمیسیون علوم اجتماعی-رفتاری و سپس کمیسیون مدیریت دانشگاه تهران و وظایف متنوع جانبی هر یک از پست‌ها؛ که البته هر یک کمک کرد مدیریت را در سطوح مختلفی تجربه کنم؛ اکنون مسئولیت ریاست و سرپرستی دانشکده نوپای تجارت و[…]

خواندن کل مطلب

گزارش پایان کار من در معاونت پژوهش و فناوری دانشکده مدیریت

با توجه به توسعه دانشکده مدیریت به دانشکدگان مدیریت و تبدیل گروه‌های آموزشی به چهار دانشکده مستقل زیر نظر مدیریت دانشکدگان، پستهای جدیدی به عنوان معاونت علمی برای هر یک از سطوح ایجاد شد و فعالیت‌های پژوهش و فناوری همراه با مسئولیت‌های لایه بالای آموزشی به معاونت علمی دانشکدگان سپرده شد. از این رو دوره معاونت من در حقیقت در نیمه اول تمام شد و به نیمه دوم نرسید. البته رئیس بزرگوار دانشکدگان مثل همیشه به من عنایت داشتند و چند پیشنهاد معاونتی جدید به من پیشنهاد دادند که من به رغم ترجیح «هیچ پستی» در نهایت با توجه به[…]

خواندن کل مطلب

معاون پژوهش (و فناوری) دانشکده مدیریت

شهریور ۹۳/سپتامبر ۲۰۱۴ پس از انجام اولین تدریس بین‌المللی رسمیم در دانشگاه آلبورگ دانمارک، با حس خرسندی درونی از کسب این پوزیشن یک فنجان شیرشکلات برداشتم و رفتم پشت پنجره اتاقم که حس خوبم را جشن بگیرم. ناخودآگاه دستم رفت روی صفحه کلید لپ‌تاپ و سایت دانشکده مدیریت دانشگاه تهران را تایپ کردم. وقتی لیست اعضای هیئت علمی را دیدم دلم هری ریخت پایین. واقعا و به طور جسمی دلم ریخت پایین. همه حس خوبی که داشتم رفت زیر سایه حسرت عضویت در دانشگاه تهران. همون وقت مطمئن شدم دلم گیر این دانشکده است و هر موقعیتی در هر جا[…]

خواندن کل مطلب

چهل سالگی

چهل ساله شدم! ۱۶ مرداد ۱۳۵۷ به دنیا آمدم و امروز ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ وارد چهل سالگی جادویی می‌شوم. البته که چهل هم مثل عددهای قبل و بعدش فقط یک عدد ساده است و ناگهان چیزی عوض نمی‌شود، ولی بهانه‌ای است برای ایستادن و به عقب نگاه‌کردن. برای سنجیدن آنچه عمر را صرف آن کرده‌ام. و نیک که می‌نگرم می‌بینم خوشحالم. بسیار خوشحالم از این چهل سالگی. از عمری که گذرانده‌ام و امیدی که به آینده دارم. چه سن خوبیست. ترکیبی از پختگی و هیجانی تعدیل شده. توازنی بین استقلال و مسئولیت. در این سن نه آنقدر جوانی که بدون[…]

خواندن کل مطلب

تطابق شخصیت با شغل: یادی از فیلیپو اینزاگی

یک بحث جذاب فوتبالی داشتیم که در زندگی اجتماعی و کاری هم کاربرد دارد. البته عجیب نیست و همیشه فوتبال صحنه نمایش زندگی اجتماعی ماست و آموزاننده. بعد از پنالتی دیروز مهدی طارمی که با چیپ زدن فرصت را از دست داد و شانس تیمش را بسیار کم کرد (بازی پرسپولیس و الریان قطر)، فوتبال نویس محبوب من سامان زمان زاده نگاه متفاوتی به ماجرا داشت. او نوشت: از نظر من مشکل اصلی طارمی این است که به لحاظ شخصیتی مهاجم نوک نیست. سنتر فوروارد شخصیت خاصی دارد. ویژگی‌های منحصر به یک مهاجم هدف. چیزی که کم و بیش همه[…]

خواندن کل مطلب

سفر به لیتوانی

سفرهای یک روزه ایده خیلی خوبی است که از زمانی که با پروازهای ارزان رایان ایر آشنا شدم در ذهنم جرقه زد و فرصتی شد برای دیدن شهرها و کشورهایی که در شرایط عادی بهانه‌ای برای دیدنشان وجود ندارد. این بار یک سفر یک روزه به شهر کاناس را انتخاب کردم تا ببینم دومین شهر لیتوانی، و اساساً کشور لیتوانی چه طوری است. سفر خوبی بود. بعد از یک ساعت و نیم پرواز از کپنهاگ ساعت ۱۵:۳۰ محلی به آن شهر رسیدیم و ساعت ۶ صبح فردا هم برگشتیم سر خونه و زندگیمون. اولین احساس از آسمان دست داد. جنگلهای[…]

خواندن کل مطلب

ماجراجویی‌های کاوه: از تجریش تا راه‌آهن

این کاوه کشاورزیان ما یکی از خوش‌مشربهای روزگار است. یعنی از اون آدمها که اصلاً استایل صورتش با خنده است و فکر کنم اگه خیلی غمگین باشه لبش حالت افقی معمول ما را پیدا کنه. یعنی اصلاً نمی‌شه این پسر را در حالتی جز در بشاشی و نشاط تصور کرد! چنین آدمی حس ماجراجویی و حال کردن با لحظه‌های زندگی را هم داره: تو سفر با دوربین عکس بگیر و بگذار، سرگرمی‌های ساده مثل روی صدای دیگران ادا درآوردن (dubsmash) را انجام بده، اهل سفر باش، بچه‌ها را بریز توی ماشینت و بگرد و بچرخ، شیوه‌های آواز خوندن در حمام[…]

خواندن کل مطلب

هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش!

با دو نفر از دوستان خیلی خوبم رفته بودیم دبی. دقیقاً شانزدهم آبان ۱۳۸۶. اولین سفر آن دو به دبی بود و دومین سفر من. دوست داشتم بهشون خوش بگذره ولی این رو هم می‌دونستم که دوست خوبم داود که اونجاست سرش خیلی شلوغه و به همین خاطر بهش اطلاع ندادم تا مزاحمش نشوم. با این حال وقتی فقط برای تبریک تولدش بهش زنگ زدم از همه چیز زد و با اینکه ماشینش هم تعمیرگاه بود یک ماشین کرایه کرد و خودش رو رسوند به من و دوستانم. اینقدر این پسر باحاله. خلاصه مثل همیشه لارژ و دوست‌داشتنی اومد و[…]

خواندن کل مطلب

من و سعدیِ من

یادم نمیاد یکبار هم روز پدر و مادر و برادر و معلم و پرستار و این چیزها را گرامی داشته باشم یا به کسی تبریک گفته باشم، چون برایم مصداق قدردانی زوری و از سر تکلیف است و چندش‌آور. ولی روز شاعران و فرهیختگان را حکایتی دگر است! بهانه‌ای است که ناخواسته پرتاب شوی در دریای عمیق زیبایی … و عاشق بشی بر آن گرامی. پس دیگر یکم اردیبهشت که شادمانی حلول ماه دوست‌داشتنی‌ام را با روز شاعر محبوبم سعدی درهم آمیخته، چه حکمی دارد برای من؟ برای من سعدی همدم لحظه‌های احساس است. دیرتر از بقیه کشفش کردم، فقط[…]

خواندن کل مطلب

یکسال گذشت!

و امروز شد یکسال! یک سال از اومدنم به کپنهاگ گذشت! دقیقاً شب یازدهم بهمن از تهران راه افتادم و صبح دوازده بهمن برابر با اول فوریه رسیدم به کپنهاگ! تجربه جالبی بود. تک و تنها به یک کشور جدید آمدم، با یک فرصت تحقیقاتی در جیب و یک سوئیت که از قبل رزرو شده بود (با سپاس فراوان از نادر سیدامیری به دلیل تجربه‌ای که از اینجا داشت و در اختیارم گذاشت) و غیر از آن هیچ! ‌حالا و بعد از یک سال به پشت سرم نگاه می‌کنم….. هوووووم….. کلی کارهای جدید کردم. مهمتر از اینکه خودم را مستقر[…]

خواندن کل مطلب

دنیای این روزهای من

به قول امروز‌یها همینطوری یکهویی و برای رفع خستگی یک عکس از سرشلوغترین روزهای کاری در اولین ترم شغل جدیدم! ۱۵ تا داوری و راهنمایی پروژه‌های دانشجویی به اضافه تصحیح و نمره دادن به کلی دانشجو با دقت و دوبار خواندن، آن هم در مقیاسهای ۷ نمره‌ای دانمارکی. پایان نامه‌های دست چپ به پایان رسیدند و دست راستی‌ها باقی مانده‌اند! روی صفحه لپ‌تاپم فهرست دفاع‌های فرداست، از ۸:۳۰ صبح تا ۱۶:۳۰ بعدازظهر! با این حال اصلاً احساس خستگی نمی‌کنم. شاید یکی از دلایلش این باشه که پروژه‌ها خیلی آموزنده هستند. تقریباً هر کدامشون کلی اطلاعات جالب تجاری و قانونی از[…]

خواندن کل مطلب