ریتم جدید زندگی من
با ورودم به ۴۶ سالگی از میانسالی هم عبور کردهام و دیگه وقتشه که ریتم زندگی را کندتر کنم. به همین خاطر دیگه ساعتهای کاریم را کاهش دادهام و به ویژه در زمانی که خانه هستم فقط استراحت، استراحت و استراحت. باید مغزم را خاموش کنم. ارتباطات قطع و گوشی را در جایی که آنتن نمیدهد روی حالت مزاحم نشوید قرار میدهم تا فقط تماسهای ضروری خانوادهام را دریافت کنم. با چنین ریتمی که برای زندگیام در پیش گرفتهام پیدا کردن فرصت برای کارهای علمی دشوارتر شده. پنجشنبه و جمعه که اصلا هیچ ارتباط یا کلاس یا برنامهای را قبول نمیکنم و سعی میکنم چهارشنبه و شنبه را هم کمی سبک طی کنم. با توجه به این ریتم جدیدم لطفا در نظر داشته باشید که برخلاف داتیس قدیم که در جا آماده جلسه و بحث علمی بود الان به سختی وقت برای یک راهنمایی آنلاین مییابم. به همین خاطر تعداد پایاننامههایی که میپذیرم را هم کم کردهام و با سختگیری فقط تعداد محدودی را قبول میکنم. لطفا در درخواستتان به من این ریتم جدید زندگی مرا در نظر بگیرید.
قابل توجه متقاضیان پسادکتری
از پژوهشگران عزیزی که متقاضی گذراندن دوره پسادکتری تحت راهنمایی من هستند خواهشمندم ابتدا آییننامه پسادکتری دانشگاه تهران (مصوب ۲۵ فروردین ۱۴۰۱) را مطالعه فرمایند. دقت کنید که برای این دوره تعهد تمام وقت بودن رسمی لازم است و حتی عضویت در هیئت مدیره شرکت خود نیز مانع ورود به دوره پسادکتری است. یعنی از هیچجا نباید حق بیمهای برای شما پرداخت شود. علاوه بر این دانشگاه تهران پرداخت حقوق معادل استادیار پایه ۱ و بیمه را برای پژوهشگران پسادکتری الزامی میداند و منبع این پرداخت نیز باید از طرح صنعتی تامین شود. از این رو شروع دوره باید همراه با یک پروژه صنعتی باشد که ابتدا حقوق سه ماهه پسادکتری طی آن به حساب دانشگاه تهران واریز شود تا اولین حکم سه ماهه صادر شود.
معرفی به استاد
اگر دانشجوی کارشناسی هستید و به شکل معرفی به استاد با من درسی را برداشتید لطفا به این موارد آگاه باشید: ۱) نمره را حداکثر از ۱۸محاسبه میکنم چون باور دارم در ارزیابی باید بین دانشجویی که یک ترم مستمر در کلاس شرکت میکند و تکالیف را انجام میدهد با کسی که فقط با خواندن یک کتاب درس را میگذراند وجود داشته باشد. ۲) منابعی که معرفی میکنم به زبان انگلیسی و به روز خواهند بود. باید آمادگی مطالعه آنها را داشته باشید. ۳) قرار است در نتیجه معرفی شدن به استاد یک درس را پاس کنید یعنی به ازای هر واحد معادل ۱۶ ساعت کلاسی باید کار انجام دهید. پس لطفا انتظار نداشته باشید که بگویم خب فردا بیا دو تا سئوال ازت بپرسم نمرهات را بدهم. روزی که به من معرفی میشوید باید با هم زمان امتحان و شیوه ارزیابی را تعیین میکنیم و مشخص میکنیم که در ازای چه فعالیتهایی چه نمرهای میگیرید. پس لطفا قبل از درخواست معرفی به من حتما این موارد را در نظر بگیرید.
پذیرش استاد محور
امسال (۱۴۰۳) نیز طرح پذیرش دانشجوی استعداد درخشان به صورت استادمحور برگزار شد و من برای دومین سال پیاپی از این طریقه دانشجو گرفتم. تجربه خوبی بوده و مدل خوبی هم هست برای پذیرش دانشجو فازغ از روندهای سازمان سنجش. با توجه به تجربهای که تاکنون موفق بوده، قصد دارم برای سال آینده هم دانشجو بپذیرم، چه کارشناسی ارشد و چه دکتری. برای اینکه من را به عنوان استاد راهنما انتخاب کنید لازم است موضوعی که میخواهید روی آن کار کنید و طبیعتا در چارچوب موضوعات مورد علاقه من هم باید باشد، را به من اعلام کنید و پروپوزالی یک صفحهای به شرحی که در این سایت بیان کردهام برایم ایمیل کنید. اگر به توافق برسیم بقیه کارهای پذیرشتون را با تجربه قبلیام انجام میدهم.
ضمنا آییننامه پذیرش استعدادهعای درخشان به شیوه استادمحور را هم با دقت بخوانید.
قابل توجه دانشجویان متقاضی انتخاب من به عنوان استاد راهنما یا مشاور پایاننامه کارشناسی ارشد
تجربه تعداد کمی از دانشجویان بیتعهد سبب شده است که در انتخاب دانشجویانی که همراهیشان میکنم تا حد ممکن دقت کنم. قرار است حداقل شش ماه برای دانشجویان ارشد و دوازده ماه برای دانشجویان دکترا با هم سر کنیم و از این رو لازم است همین اول کار اطمینان حاصل کنیم که میتوانیم با هم پیش برویم. از این رو دانشجویانی که قصد دارند مرا به عنوان استاد راهنما انتخاب کنند، لطفاً پیش از پیشنهاد دادن به موارد زیر دقت کنند:
۱) پیش از پذیرفتن مسئولیت استاد راهنما، دانشجوی متقاضی را ملزم میکنم که مجموعهای از مقالات انتخابیم در زمینه روششناسی و تئوری را بخواند (برخی از این مقالهها را در پایین این صفحه گذاشتهام). خواندن این مجموعه مقالات و خلاصه کردن آنچه آموخته است در یک صفحه، هم به من نشان میدهد که دانشجو اهل خواندن و مطالعه است و هم از نظر فکری ما را درباره تئوری، مدل، مسئله تحقیق، روش تحقیق و مسیر پژوهش هممسیر میکند.
۲) فقط در موضوعات محدودی پایاننامه میگیرم تا بتوانم با مطالعه عمیق بهتر کمک حال دانشجویان باشم: الف) کارآفرینی رسانهای به ویژه شناسایی فرصت و مدلهای کسب و کار، ۲) همآفرینی ارزش در پلتفرمهای اجتماعی و درگیرسازی مخاطب، ۳) برندینگ رسانهای، بازاریابی دیجیتال و تبلیغات، ۴) اقتصاد رسانه، فوتبال و صنایع خلاق. از اینکه چند نفر از دانشجویانم زوایای مختلف یک موضوع را بررسی کنند هم بسیار استقبال میکنم، چون سبب میشود که به شکل تیمی منابع گوناگونی را بیابند و از نتایج همفکری با هم استفاده کنند و در نهایت یافتههای باارزشتری حاصل میشود.
۳) من متعهدم که برای دانشجویانم وقت بگذارم. واقعاً هم وقت میگذارم. منبع معرفی میکنم، گزارشها را دقیق میخوانم، زمانهای هفتگی برای گفتگو میگذارم، به استادان مرتبط معرفی میکنم و در مجموع تا حد ممکن همراه هستم. در مقابل آن انتظار دارم که دانشجویان هم طبق برنامهریزی زمانی پیش بروند. مهم است که ظرف ۶ ماه پایاننامه ارشد و ظرف ۱۲ ماه پایاننامه دکترا را به اتمام برسانند و گزارشهای ماهانه را هم به موقع ارائه بدهند. اگر برای کسی در میانه کار مشکلی پیش بیاید، باید به من خبر بدهد که برای مدت مشخصی کار را متوقف کنیم.
۴) در دورههای پرورشی تدریس آکادمیک دانشگاه آلبورگ بسیار تاکید میشد که «پایان نامه متعلق به دانشجو است، نه شما» و ما را از دخیل شدن بیش از حد در کار دانشجو برحذر می داشتند. به نظرم اشاره بسیار درستی بود و به استادها یادآور میشد که فقط به میزان ساعتهای موظفی و در حد پاسخ به پرسشهای دانشجو و معرفی منابع، وارد کار بشوید و نه بیشتر. این را به عنوان یک اصل رعایت میکنم و به دفعات تاکید میکنم که کار شماست و نه من. انتظارم این است که شما تئوری پایه را پیشنهاد دهید، شما روش تحقیق و منابع جمعآوری داده را پیشنهاد دهید، شما مسئله تحقیق خود را بشناسید نه من! متاسفانه گاه دانشجویان انتظار دارند که حتی موضوعشان را هم ما پیشنهاد دهیم. از این کار پرهیز دارم و با در نظر داشتن چهار دسته موضوعاتی که در بند ۲ ذکر کردم، انتظار دارم که دانشجویان خود با بیان مسئله، تئوری پایهای و روش تحقیق نزد من بیایند. طبیعتاً تا حد توانم در بهبود آنچه فراهم کردهاند میکوشم و حتی موارد جایگزینی پیشنهاد میدهم، ولی همواره تاکید میکنم که این پروژه شما است نه من و باید کل کار را شما پیش ببرید. وظیفه من نظارت و جلوگیری از انحراف پروژه است، نه درگیر شدن در اجرا. به عبارتی، من گاردریل اتوبان هستم و شما راننده خودرو. وظیفه من جلوگیری از انحراف شماست و نه انجام رانندگی.
۵) برای تهیه پروپوزال دانشجویان وقت زیادی میگذارم و از دانشجو هم میخواهم زمان زیادی روی پروپوزال نوشتن بگذارد. از این رو لطفاً حداقل یک ماه قبل از تاریخ سررسید ارائه پروپوزال به من مراجعه کنید تا وقت مطالعه و بررسی نظریههای مرتبط و روشهای ممکن را داشته باشیم و پروپوزال باکیفیتی آماده کنیم.
۶) در زمینه روش تحقیق محدودیتهایی دارم. بیشتر از روشهای کیفی استقبال میکنم. در زمینه ابزار جمعآوری داده حساسیت زیادی دارم و معمولاً از پرسشنامه گریزانم و در موارد کم شماری به دانشجویانم اجازه استفاده از پرسشنامه میدهم. گروه دلفی و پنل خبرگان را هم زیاد نمیپسندم و یافتههای ناشی از گروههای خبرگانی مثل موارد بالا را معمولاً دچار مشکلات زیادی میدانم. برعکس از روشهایی مثل تحلیل شبکه اجتماعی، مشاهده، و کارگاه مشارکتی برای جمعآوری داده و روشهایی مثل اقدامپژوهی و مطالعه موردی به عنوان روش تحقیق استقبال میکنم. به رغم علاقه شخصی و تناسب نظریه داده بنیاد در حوزههایی که من کار میکنم، ترجیح میدهم از آن استفاده نکنیم، چون به دلیل استفاده مفرط و نابجا کمتر به نتایج قابلی منجر شده است.
۷) در زمینه استاد مشاور با دانشجویان به شکلی تعامل میکنم که موارد ضعف من پوشش داده شود. مثلاً عمدتاً استاد مشاوری با تخصصهای آماری یا تخصصهای مربوط به تحلیل داده را پیشنهاد میکنم. ضمن اینکه حداقل یکبار استاد مشاور و دانشجو را برای جلسه مشترک دعوت میکنم تا اشتراک نظر حاصل شود.
۸) به نوشتار صحیح فارسی بسیار حساسم و به ویژه روی این موارد تاکید دارم: استفاده از فاصله مجازی (میخواهم به جای می خواهم)، رعایت فاصله نقطه و کاما و سایر علائم نگارشی با کلمه بعدی و چسباندن آنها به کلمه قبلی، حذف ی منفصل (مثلاً باید «نقطه کانونی» نوشته شود و نه «نقطهی کانونی» که یک «ی» برای خودش وسط جمله رها باشد). دقت در جزئیات را نشانه کیفیت یک فرد و ارزشی که برای کار خود قائل است میدانم. از این رو انتظار دارم هر نسخهای را که برایم میفرستید، حتی چکنویس و اتفاقاً با تاکید بر چکنویس، از شلختگی نگارشی به دور بوده و موارد فوق را رعایت کرده باشد.
۹) به پاکیزگی ساختاری و شکلی بسیار اهمیت میدهم. مواردی مثل استفاده از هدینگها در ورد، راستچین کردن پاراگرافها و جدولها به طور صحیح و نمونههای مشابه را بسیار مهم میدانم. به ویژه در چکنویس این موارد باید رعایت شوند تا هنگامی که روی آن کار میکنیم زیبایی نگارشی به ما انرژی دهد و ویرایش نیز ساده و آسان شود. این ایده را که فعلا چکنویس را شلخته کار کنیم و آخر سر اصلاح کنیم هرگز نمیپسندم. اتفاقاً در حین کار است که بارها ویرایش میکنیم و نیازمند رعایت اصول برای سهولت نگارش هستیم.
۱۰) استفاده از واژههای انگلیسی که معادل رایج فارسی دارند از هر که صادر شود ناپسند است و از علما ناخوبتر (به قول سعدی)! از این رو تا حد ممکن تلاش کنیم برای واژههای رایج از معادل فارسی استفاده کنیم. من اصلا افراطی نیستم و در مواردی که معادل فارسی مناسب نداریم ایرادی نمیبینم واژه انگلیسی را به کار ببریم ولی آخه تایم؟ آخه سنس؟ آخه ترای کردن؟ واقعا واژهای به جاافتادگی زمان هم داریم که جایش میگویید تایم؟ به خدا هر تایم گفتنتان یک تیر در قلب من است. یا سنس کردن یا ترای کردن. نگویید و نکنید تو را خدا. سخت محترمید، فارسیگویی احترام شما را نزد من دوچندان نیز میکند.
۱۱) با توجه به مسئولیتهای استاد راهنما و محدود بودن وقتم، صرفاً مسئولیت راهنمایی دانشجویان دانشکده مدیریت کسب و کار دانشگاه تهران را میپذیرم.
به عنوان استاد مشاور:
۱) وظیفه استاد مشاور ارائه مشاوره تخصصی در زمینهای است که صاحبنظر است. از این رو در جایگاه استاد مشاور بسیار مراقبم که وارد حیطه استاد راهنما نشوم و کنترل مسیر پروژه را به او بسپارم. وقتی مشاور هستم، خود را محدود به پاسخ به پرسشهای تخصصی دانشجو یا پیشنهاد دادن منابع مرتبط یا طرح سئوالات چالش برانگیزی که نقاط ضعف را نشان دهد و سبب بازاندیشی دانشجو شود، میکنم.
۲) در صورت دعوت استاد راهنما به جلسه مشترک سه نفره، از این دعوت برای همفکری استقبال میکنم.
۳) به تعداد معدود و قابل کنترلی مشاوره دانشجویان خارج از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران را میپذیرم تا امکان آشنایی با استادان راهنما و نظام آموزشی دانشگاههای دیگر را بیابم.
این نسخه در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳ به روز شده است.
ویژه پروپوزال دانشجویان دکتری
پایان نامه دکتری یک تجربه منحصر به فرد است که یکبار در زندگی انجام میشود (به جز موارد استثنای چند دکتری) و از این رو من آن را تنها فرصت برای یک سال «لذت بردن» از دانشی که حول یک موضوع گردآمده است میدانم. در انتخاب دانشجوی دکتری برای راهنمایی (و نه مشاوره) سختگیرانه عمل میکنم و گاه در میانه راه نوشتن پروپوزال به این نتیجه میرسم که همکاری میسر نیست و تقاضای پایان همکاری را میکنم. یکی از مواردی که منِ معمولا خوشاخلاق در تدریس و تعامل، در چشم دانشجویان به بداخلاقی جلوه میکنم هم همین تاکید بسیارم بر جزئیات در پروپوزال دکتری و سپس در خود پایاننامه است. به همین خاطر این موارد را با تاکید بسیار مینویسم و دانشجویان متقاضی را هم به این صفحه ارجاع میدهم:
۱) کلیه مواری که در ابتدای صفحه نوشته ام درباره دانشجوی دکتری نیز صدق میکند.
۲) جزئیات، جزئیات، جزئیات. در روش، در نگارش، در نظریه. اگر به جزئیات اهمیت نمیدهید واقعاً سمت من نیایید چون اذیت میشوید. جزئیات در نظریه یعنی دنبال حرفهای بزرگ، مدلهای جامع و مسائل سطح کلان نیستیم و فقط دنبال دانشافزایی جزئی هستیم.در روش، انتظار دارم جزئیات روشی را در پروپوزال کامل بنویسید. شامل فرایندها، گامها و استدلال پشت هر یک را بیاورید.
۳) از همان نخستین پیشنویس و ایمیل تقاضا، شما را با پاکیزگی متن و دقت نگارشیتان میسنجم. آیا رعایت میکنید که نقطه و کاما به کلمه قبل چسبیدهاند و از کلمه بعد فاصله دارند؟ آیا به درستی پرانتز باز را به کلمه بعد و پرانتز بسته را به کلمه قبل میچسبانید؟ آیا از قلم یکدست استفاده کردهاید؟ آیا پاراگرافها را به درستی راست به چپ کردهاید یا با راستچین معمولی فقط ظاهر را راستچین کردهاید؟ اصلا پاراگراف از نظر تکنیکی در ورد فارسی شده است و با دکمه چپ که میزنم در میان فاصلهها گیج نمیشود؟ آیا هدینگهای ورد رعایت شده و من میتوانم به سادگی در Navigation Bar از عنوانی به عنوان دیگر بپرم یا باید پشت سرهم Page Down بزنم و بین صفحات بالا و پایین کنم؟ آیا الکی میان بخشها با اینتر زدن فاصله سفید نگذاشتهاید؟ اینها همه مواردی هستند که من از همان اولین نسخه روی شما قضاوت میکنم. اگر فکر میکنید پیش نویس اهمیت ندارد و (حالا این را فرستادم نظرتان را بگویید، در نسخه آخر درست میکنم)، با تاکید میگویم که اصلا همراه خوبی برایتان نیستم چون خواندن متن درهمریخته و شلخته روحم را می آزارد، انرژیام را میگیرد و ناگزیر میشوم مرتب تذکر بدهم. جزئیات مهمند و فرد جزئینگر از همان ابتدا جزئیات را رعایت میکند، حداقل در زمینه نگارش و پاکیزگی متنی. پس، از همان اولین پیشنویس پاکیزگی کامل نگارشی برایم مهم است.
۳) برای اینکه مطمئن شوم به ادبیات تحقیق در حد دکتری مسلطید، از شما میخواهم که یک مقاله مرور نظاممند ادبیات (Systematic Literature Review) یا تحلیل کتابخانهای (Bibliometric Analysis) بنویسید. در واقع این مقاله برای من معیار اصلی قضاوت در این باره است که شما ادبیات تحقیق را به خوبی میدانید یا خیر. برای شما هم آشنایی با این روش به معنای آشنایی نظاممند با دانش پیشین است و در نوشتن پایان نامه، بسیار شما را کمک میکند. در واقع فصل ۲ شما را کامل میکند و به شما اعتماد به نفس نزدیکی به لبه دانش را میدهد. پس، وقتی پیشم میآیید و صحبت میکنیم درباره مسئله، انتظار من این است که مدت یکی دو ماهی را به نوشتن یک مقاله به این روش روی ادبیات تحقیق بگذرانید و مقاله را به من ارائه کنید. طبیعتا در خلال نوشتن این مقاله همراهتان هستم و روی فرایند و نحوه اجرا همکاری میکنم. ولی کار اصلی با شماست و برای من هم به خوبی سبب قضاوت درباره نحوه کار دانشجو است. ضمن اینکه همین بند نشان میدهد که اگر برای دفاع از پروپوزال عجله دارید، من گزینه مناسبی نیستم. حداقل دو سه ماهی باید با هم آشنا شویم تا با اطمینان وارد همکاری مشترک شویم.
۴) در زمینه روش، معتقدم نظریه داده بنیاد در کشورمان به ابتذال کشیده شده و از آن فاصله گرفتهام. از این رو روش نظریه داده بنیاد را برای پایان نامه نمیپذیرم (جز در موارد بسیار معدودی که انتخاب آن معقول باشد که هنوز پیش نیامده)
این نسخه در تاریخ ۱۱ اسفند ۱۴۰۱به روز شده است.
مقالههای پیشنهادی
مطالعه این مقالهها در زمینه تئوری را پیش از پیشنهاد شروع همکاری پژوهشی پیشنهاد میکنم.
۱) چرخههای ساخت تئوری در پژوهشهای مدیریتی
۲) تئوری سازمان چیست؟ (فصل اول کتاب خانم ماری جو هیچ)
۳) یک تئوری چه نیست؟
۴) چه چیزی یک ارزشافزایی تئوری (کانتریبیوشن) را میسازد؟
۵) هیچ چیز عملگرایانهتر از یک تئوری نیست
۶) ابهامزدایی واژگانی از چارچوب، مدل و الگو در مطالعات کیفی کارآفرینی رسانهای
باز هم هست، ولی این شش تا را برای ایجاد زبان مشترک اولیه بسیار لازم میدانم
چطور شروع کنیم؟
از جلسه بدون داشتن یک دستور مشخص بررسی به شدت پرهیز دارم. طبق تجربهام معمولاً دانشجویانی که تقاضای یک «جلسه اولیه برای صحبت درباره پایاننامه» بدون ارسال پیشپروپوزال دارند انتظارشان این است که من به جای گاردریل نقش راننده را ایفا کنم و بهشان مسئله و روش و تئوری و …. را پیشنهاد کنم و در آخر هم خودم شریک انجام آن شوم! از این رو هرگز جلسه برای صحبت اولیه روی موضوع پروپوزال را نمیپذیرم چون انرژی دو طرف را هدر میدهد.
برای یک شروع اثربخش برای طرفین، اول نیم تا یک صفحه درباره آنچه در نظر دارید برایم بفرستید. این نیم صفحه شامل: ۱) بیان مسئله تحقیق (کیفیت مسئله تحقیق در قضاوت من بسیار مهم است، به ویژه اینکه چقدر برپایه شواهدی از وجود یک مشکل استوار شده است)، ۲) تئوری یا تئوریهای پایه، ۳) روش مورد نظر با کمی جزئیات شامل چگونه روی چه نمونهای و با چه ابزار جمعآوری و تحلیل داده، ۴) ارزشافزایی مورد انتظار شامل اینکه فکر میکنید در انتهای کار چه دستاورد باارزش نظری و عملی خواهیم داشت (مثلا توسعه یک تئوری یا نشان دادن یک ناسازگاری در یک تئوری مستقر یا ….).
بعد از دریافت این نیم صفحه میتوانم قضاوت کنم که اصلاً علاقهمند به همکاری هستم و یا فرد مناسبی برای همراهی دانشجو هستم یا خیر. اگر نباشم که با اعلام صریح به دانشجو این فرصت را میدهم که با استاد دیگری کار خود را شروع کند. اگر حس کنم علاقهمندم یک جلسه تنظیم میکنم (ترجیحاً اسکایپی) و روی موارد نوشته شده صحبت میکنم و پیشنهادهایم را برای اصلاح از تئوری گرفته تا روش و سایر جزئیات مطرح میکنم. به این ترتیب میتوانیم با هم گام به گام پیش برویم.
برای اینکه بدانیم چقدر با هم میتوانیم کار کنیم این لیست را چک کنید:
۱) زیست دیجیتال و پذیرش ارتباط ایمیلی و اسکایپی به جای جلسات حضوری؛
۲) انعطاف زمانی برای جلسات دیروقت (آخرشبها بیشترین بازدهی را دارم)؛
۳) توجه و دقت به نگارش صحیح و درستنویسی فارسی؛
۴) علاقهمندی به حوزههای مطالعاتی مورد نظر من؛
۵) آمادگی خواندن مقالهها و کتابهایی که معرفی میکنم؛
۶) امکان مراجعه در زمانی که ظرفیت ذهنی و زمانی دارم.
اگر موارد بالا را تیک میزنید منتظرم پروپوزال نیمصفحهایتان را دریافت کنم. امیدوارم همراه خوبی باشم.
در پرسشنامه و مصاحبه مشارکت نمیکنم
زمانی که دانشجو بودم استادهایی که میگفتند وقت نداریم یا از قبل وقت بگیرید را آدمهای پرافادهای میدانستم. بعدها وقتی از استادی میخواستم پرسشنامه پر کند یا وقت مصاحبه بدهد و نمیپذیرفت کلی شاکی میشدم.
ولی الان که اینطرف میز هستم میبینم چه وضعیت بدی است. حداقل هفتهای ۲-۳ پرسشنامه از افراد ناشناس دریافت میکنم همراه با خواهش که لطفاً پر کنید. در زمانهایی که به دلایل مختلف ناچار میشوم بپذیریم هم علاوه بر مسئله وقت و زمانی که صرف میشود، پرسشنامههای طولانی و خستهکننده و بسیار بدطراحی شده دریافت میکنم. سئوالهایی که مشخصاً آکادمیک نیستند.
چند نمونه:
خانمی برای من پرسشنامه فرستاد که لطفاً این را پر کنید. یک سئوال، فقط یک سئوال از چند سئوال ایشان این بود: ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رسانههای دیجیتال را شرح دهید!!!!!!!!! (هر قدر علامت تعجب بگذارم کم است). یعنی دانشجوی در سطح دکترا از درک لزوم محدودساختن تحقیق بیبهره است هیچ، حتی تصوری از اینکه هر یک از این ابعاد به چند ده مولفه تقسیم میشوند و هر یک از آنها هم به بخشهای کوچکتری و تازه درباره آن بخشهای کوچکتر میشود با استفاده از مدلها سئوالاتی را طرح کرد ندارد. وقتی هم که مینویسم خانم، این سئوال بسیار گسترده است و اصلاً سئوال علمی نیست پاسخ دریافت میکنم: «باید بگویم که استاد فلانی این پرسشنامه را تایید کردند!». خب چه کنم با چنین سئوالی و چنین سئوال کنندهای؟
یا اینکه برای من پرسشنامه میفرستند شامل ۷۰ سئوال! بدون تصور از اینکه کسی که پرسشنامه را پر میکند، حتی اگر نیروی کار مجانی شما هم باشد بعد از چندین سئوال دیگر حضور ذهنی در شناسایی چارچوب پرسشنامه ندارد. معمولاً هم ایرادات را مینویسم برای طرف (اگر سر حال باشم در چند خط) و به تاکید بگویم که حتی یک بار هم یادم نمیاید که طرف گفته باشد میروم اصلاح میکنم. همه میگویند خب حالا این را اجرا کردهایم و وقتمان کم است، لطفاً شما هم پاسخ دهید.
این موارد سبب شدهاند که در داوریهایم بپرسم روی چه حسابی مردم پرسشنامههای شما را پر کردند؟ آیا وقتشان را نمیتوانستند صرف کار بهتری کنند؟ آیا برای پاسخ دهندگان به صرفه نبوده که الکی چند گزینه را پر کنند تا از صرف وقت بیهوده برای شما خلاص شوند؟ چرا نباید این کار را بکنند؟ آیا ذهن یک فرد رهگذر یا پاسخدهندهای که دغدغهاش موضوع شما نیست میتواند این همه سئوال را به درستی پردازش کند؟ و سئوالاتی از قبیل را کاملاً جدی در جلسههای دفاع و داوری میپرسم. تلاشم بر این است که تا حد ممکن نشان دهم پرسشنامه پر کردن یکی از کماعتبارترین راههای جمعآوری داده است، مضاف بر اینکه خود طراحی سئوال هم یک هنر بزرگ است.
لطفاً، لطفاً و لطفاً از من تقاضای پر کردن پرسشنامههای پژوهشی و پایان نامه خود را نفرمایید. علاقهای ندارم و ترجیح میدهم زمانم را برای کارهای دیگری صرف کنم. سپاس