زندگی شخصی

اتفاقها و وقایع مربوط به زندگی شخصی من

1
آغاز تدریس رسمیم در دانشگاه آلبورگ
2
چهار سال مانده به چهل سالگی
3
دومین سال دفاع از دکترا: راهِ رفته، چالشها و راه پیش‌رو

آغاز تدریس رسمیم در دانشگاه آلبورگ

امروز اولین روز کار حرفه‌ای من به عنوان استاد دانشگاه آلبورگ بود. یعنی اولین روزی که با قرارداد حرفه‌ای و به عنوان عضو رسمی دانشگاه تدریس می‌کردم (ترم پیش استاد مهمان بودم). خب…. چهار ساعت تدریس پشت سر هم راحت‌تر از اونی بود که انتظارش را داشتم. البته سابقه کار در ایران و سر و کله زدن با انواع دانشجو کاملاً ذهن و بدنم را آماده کرده بود. فقط بحث زبان انگلیسی و محیط فرهنگی جدید و نیز طول مدت تدریس (واقعاً چهار ساعت خیلیه. البته درسم پنج واحدیه) کمی روی ذهنم بود و به ویژه آغاز کلاس که کل[…]

خواندن کل مطلب

چهار سال مانده به چهل سالگی

دوباره شانزدهم مرداد، دوباره روز تولد، دوباره یادآوری عمری که گذرانده‌ام و آنچه در پیش رو دارم. سی و شش ساله شدم. سه دوره ۱۲ ساله عمرم را طی کرده‌ام. زود و دیرش را نمی‌دونم. به نظرم متعادل گذشت. ازش خیلی لذت برده‌ام. راضی هستم و خشنود. عمری گذراندم متعادل. توازنی بوده بین ماجراجویی و امنیت، خطرکردن و محافظه‌کاری، عاطفه و بی‌اعتنایی، هیجان و آرامش. راضی هستم بیشتر از همه چیز از تصمیماتم. همیشه گفته‌ام ما نتیجه تصمیماتی هستیم که می‌گیریم. اکنون وقتی به عقب برمی‌گردم می‌بینم کلی اشتباه داشته‌ام، ولی همه آنها اشتباهات رایج زندگی بوده‌اند. کسی را از[…]

خواندن کل مطلب

دومین سال دفاع از دکترا: راهِ رفته، چالشها و راه پیش‌رو

امروز دو سال از دفاع دکترایم گذشت. شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۳۰ از پایان نامه دکترای خودم دفاع کردم و رسمأ آخرین دوره تحصیلات متعارفم را به پایان رساندم. در دومین سالگرد آن، مثل هر سالگرد تولد و هر نوروز، به خودم حق می‌دهم نگاهی به عقب داشته باشم و بر آنچه کردم، آنچه شد و آنچه باید می‌شد. مسیر طبیعی دانشجویان فارغ التحصیل دکترا، به ویژه اگر ممتازترین آنها هم باشند، عضویت در هیئت علمی دانشکده مربوطه است. طبیعتأ در دوره خودم یکی از بهترین‌ها بودم و در سابقه پژوهش، تدریس، کارآمدی و …. هر نوع فاکتور دیگری[…]

خواندن کل مطلب