یکسال گذشت!
و امروز شد یکسال! یک سال از اومدنم به کپنهاگ گذشت! دقیقاً شب یازدهم بهمن از تهران راه افتادم و صبح دوازده بهمن برابر با اول فوریه رسیدم به کپنهاگ!
تجربه جالبی بود. تک و تنها به یک کشور جدید آمدم، با یک فرصت تحقیقاتی در جیب و یک سوئیت که از قبل رزرو شده بود (با سپاس فراوان از نادر سیدامیری به دلیل تجربهای که از اینجا داشت و در اختیارم گذاشت) و غیر از آن هیچ!
حالا و بعد از یک سال به پشت سرم نگاه میکنم….. هوووووم….. کلی کارهای جدید کردم. مهمتر از اینکه خودم را مستقر کردهام، رویاهایی را برآورده کردم که واقعاً رویا بودند. قرار گرقتن در موقعیتهای جدی آکادمیک در دو دانشگاه معتبر اروپایی، درگیر شدن در کارهای سطح بالا، تعاملهای جذاب، دریافت پیشنهاد کاری درست و حسابی، محیطهای تازه، جاهطلبیها و تلاشهایی که در ایران نمیشد و اینجا دارم با ریسکپذیری انجامشون میدهم….
چندین بار در این یک سال مکث کردم و از لحظههایم لذت بردم. از محیطی که در آن بودم و از موقعیتی که در آن لحظه در آن قرار داشتم! اعتراف کنم که جانی گرفتم از اینکه شاید در رویاهایم میدیدم این واقعیت را! خیلی خوب بود! خیلی! 🙂
ولی ضعفهایی هم داشتم. بزرگترین و فاجعهبارترین آن نیاموختن دانمارکی است! از من که ادعا میکردم در دو هفته تا یک ماه به یک زبان خارجی به حد تکلم مسلط میشوم (و اثبات کرده بودم که میشوم) بعید بود که برای زبانی با گرامر نسبتاً آسان و نزدیک به انگلیسی اینطور کُند پیش بروم. البته بیتردید مشکل اصلیم این بود که محیط کارم انگلیسیزبان است و محیط اطراف و همسایگانم هم همه خارجی و تعاملم با دانمارکی خیلی کم بوده، ولی اصلاً توجیه درستی نیست! الان میتوانم بخوانم، ولی نمیتوانم حرف بزنم (درستش اینه که حرف هم میزنم، ولی این دانمارکیها نمیتوانند مرا بفهمند و جوابم را بدهند، بس که دانمارکیشون ضعیفه!!! 🙂 )
ضعف دوم هم عدم تمرکز بزرگم است. تازگی سطح بالایی از عدم تمرکز را تجربه میکنم. یادگیریم ضعیفتر از قبل شده و به ویژه در بهبود خود زبان انگلیسیم هم کند و بد عمل کردهام.
ضعف سوم: شبکه اجتماعی دانمارکیم به اندازه کافی قوی نیست. انتظار میرفت دوستان دانمارکی خیلی بیشتری از آنچه دارم داشته باشم. در این هم ضعیف عمل کردم. باز هم احتمالاً به دلیل درگیری زیاد با محیط بینالمللی دانشگاه و کمتر بیرون آمدن و درآمیختن با زندگی عادی دانمارکیها (انصافاً نمیشه! ما باید بدویم تا خودمون رو محکم کنیم سرجامون و اینها خوش و خرم، هیچ دغدغهای انگار ندارند. وقتی باشونم از فرط بیربط بودن موضوعاتشون با دغدغههای ذهنی خودم حوصلهام سر میره و فکر میکنم دارم وقت تلف میکنم!)
سرجمع… یک سال گذشت. امیدوارم در سال پیش رو هرچه را تا نصفه رساندهام به پایان برسانم. لیست بالابلندی وجود دارد از آنچه نکردهام، ولی همین سه تا ضعف اصلی را بپوشانم خودش کلی هنر است!
پیش به سوی سال دوم اقامت در دانمارک! 🙂