گزارش دوره تدریس مسئله‌محور (Problem-Based Teaching)

در ادامه گزارشهای انتقال تجربه‌ام در اینجا، موارد مهم کارگاه تدریس مسئله محور که در یک دوره دو روزه برگزار شد را مطرح می‌کنم.

تمرکز این دوره بر مدل معروف دانشگاه آلبورگ بود که تدریس را در قالب فرایند طرح و حل مسئله شکل می‌دهد. اولین نکته قابل توجه همین تفاوت در مدلهای تدریس مسئله‌محور است و مثلاً متوجه شدم چیزی که مد نظر من بوده، بیشتر در مدل دانشگاه روسکیلده دیده می‌شود تا در مدل دانشگاه آلبورگ.

شرح مشارکت کنندگان: ۱۲ نفر که در کمال تعجب در این دوره سه نفر ایرانی بودیم! یک نفر از آفریقای جنوبی، یک نفر از اسلواکی، یک نفر از کرواسی، یک نفر از کلمبیا و بقیه هم دانمارکی. مثل دفعه پیش هم رشته‌هایمان خیلی متنوع بود و البته باز هم رشته‌های محض بیشتر بودند تا رشته‌های انسانی و ارتباطی مثل من.

شیوه اداره کارگاه:

مثل همه تجربیاتم در این کشور، خود دوره محتوای چندانی ندارد، بلکه روشهای اداره دوره و کلاس آموختنی و قابل اعتنا هستند. می‌توانم بگویم که در هر دو روز این دوره چیز خیلی خاصی از نظر محتوایی گفته نشد و همه موارد در کتاب و جزوه از پیش ارسال شده موجود بود. ولی من اینجا هستم که شیوه‌های متفاوت را بیاموزم و نحوه اداره کارگاه نمونه روشنی از تفاوتهای مورد نظر من بود. کارگاه برپایه فعالیت می‌گشت. کل تدریس سر جمع شاید دو ساعت بود در شش ساعت. بقیه وقت به انجام فعالیتهای گروهی گذشت و بیشترین آموختن هم از همین نحوه سازماندهی و مدیریت فعالیتها به دست آمد.

 

فعالیت شماره ۱:

در سه گروه چهارنفره تقسیم شدیم. به هر گروه یک کاغذ بزرگ و یک ماژیک داده شد تا پس از نیمساعت صحبت درباره مسئله تحقیق، مسئله نهایی را طرح کنیم و روی کاغذ بنویسیم. بعد هر گروه داور کار گروه بعدی می‌شود. یک موضوع هم روی اسلایدها نشان داده شد و به ما زمان داده شد تا گروه خود روی آن صحبت کنیم. گروه‌ها هم به شکل ترتیبی انتخاب شدند و چهار نفر در میان در یک گروه قرار گرفتیم.

توضیح این فعالیت: دانمارکیها در طرح مسئله خیلی خیلی وقت می‌گذارند! یعنی دیگه عجیب حوصله‌سَربَر می‌شوند! طرح مسئله برای ما واقعاً کار چند ثانیه است. هر موضوعی را بدهند بهمون کمتر از یک دقیقه ده تا مسئله ازش بیرون می‌کشیم. ولی اینجا، مدل دانمارکیها، مشورت و صحبت کردن است. در گروه چهارتفره‌مان، وقتی شروع کردیم من بلافاصله سه تا طرح مسئله پیشنهاد کردم. بقیه ولی به نوبت خودشان شروع کردند از جوانب مختلف و حتی به نظر من بیهوده به مسئله نگاه کردن. اینقدر صحبت کردند و در یک فرایند تبادل نظر به زوایای مختلف پرداختند که من کسل شده بودم و با بیحوصلگی دیگه فقط ماژیک دستم گرفته بودم تا ببینم کِی به سرانجام می‌رسند و مسئله نهایی ما چه خواهد بود؟ آخرش ولی خیلی ابتکاری بود و با ترکیب دو دیدگاه مختلف مسئله این شد: درحالیکه غذاهای دستکاری شده ژنتیکی دارای این همه خاصیت خوب هستند، ولی چرا تقاضای کمی برای آنها وجود دارد؟

نکته منفی: این همه صحبت هزینه زمانی زیادی را تحمیل می‌کند. نکته مثبت: جداً آخرش مسئله‌های جالبی درآمد. ضمن اینکه وقتی که صرف طرح مسئله شد، به یکدستی و موافقت جمعی منجر شد. نکته خاص: این فرایندها خیلی به آموزش افراد بستگی دارد. در کشورهای ما و منطقه ما جواب نمی‌دهد چون اصلاً برای تحمل همدیگر آموزش ندیده‌ایم (بدون اینکه جهتگیری مثبت یا منفی داشته باشم) و تحمل شنیدن نظر چرت را نداریم. اینجا من واقعاً مهمل هم ببافم همه می‌شنوند و بعد با حوصله نقاط ضعفش را می‌گویند. با همه خوبیهاش اصلاً این روش را برای منطقه جغرافیایی خودمان پیشنهاد نمی‌کنم. فقط دارم گزارش می‌دهم از این نقطه دنیا.

در تصویر زیر حاصل نهایی را که سه برگ بزرگ هر گروه شامل طرح مسئله و جوانب آن است، مشاهده می‌کنید.

pbl-workshop

فعالیت شماره ۲:

یک فیلم برایمان نمایش داده شد تا در قالب استاد درباره آن نظر بدهیم: یک گروه از دانشجویان بر سر عدم مشارکت یکی از اعضای گروه دارند با هم صحبت می‌کنند. خیلی گلایه‌مندند از اینکه او دیر می‌آید، کارهایش را به موقع انجام نمی‌دهد و در چارچوب گروه جا ندارد. صحبتهای افراد نشان داده شد و آخرش تصمیم گرفتند یک نامه به استاد راهنما بنویسند و از رفتار آن عضو گروه گلایه کنند و خواهان این شوند که او جدا شود. بعد هم نشان داده شد که آن فرد مذکور دختری است که مشکل سلامتی هم دارد و با تأخیر به گروه پیوست و نشست کنارشان برای شروع کار، در حالیکه بقیه به وضوح گلایه‌مند بودند. اینجا فیلم قطع شد و از ما خواسته شد که خود را جای استاد مربوطه بگذاریم و درباره واکنش مناسب صحبت کنیم.

اغلب شرکت کنندگان گفتند که ما با دو طرف ماجرا صحبت می‌کنیم تا نظر همه را بشنویم. ولی من از همه پرسیدم: “صحبت می‌کنیم یک نظر عمده است. دوست دارم بدانم شما درباره چی صحبت می‌کنید؟ می‌شه جزئیات صحبتتان را بگویید؟ برای من نوع صحبت و چگونگی مدیریت پاسخهای متفاوت مهم است و نه اینکه فقط «صحبت می‌کنیم!».” واقعاً هم این موضوع برایم سئوال است. اینها فقط می‌گویند صحبت می‌کنیم! خب من با ده گروه مختلف هم می‌توانم صحبت کنم، آخرش چی! وقتی مشکل دارند قرار نیست من بهشون بگم با هم خوب و مهربان باشید! نظر من این بود که اگر مایلند از هم جدا بشوند، بهتر است جدا بشوند. من نمی‌توانم به زور کنار هم نگهشون دارم.

نکته آموزنده این فعالیت برای من نه در جواب، بلکه در یک تذکر مدرس کارگاه بود! از من پرسید: «تو مسئولیت تصمیم را برعهده می‌گیری یا بر عهده خودشان می‌گذاری؟»

فکر می‌کنم نکته خیلی خوبی گفت. مهم نیست که آنها چه تصمیمی بگیرند. مهم این است که من اجازه بدهم خودشان تصمیم بگیرند و مسئولیت را هم خودشان بپذیرند. این کار چند حُسن دارد: اول اینکه استاد را از مسئولیت تصمیماتی که در پدید آمدن آنها دخیل نیست رها می‌کند. دوم اینکه به دانشجویان این فرصت را می‌دهد که با هم حرف بزنند و ناگزیر به تعامل بشوند. در این تعامل گاهی به نتیجه و مصالحه می‌رسند. سوم اینکه استاد نقش یک بزرگتر در شنیدن مسئله از زبان دو طرف و پیشنهاد راه‌حلهای احتمالی را بازی می‌کند و می‌تواند کمک کند به ایجاد گزینه‌های بیشتر. اما آخرش باید مسئولیت تصمیم با دانشجویان باشد.

این نکته واقعاً در تدریس به درد من می‌خورد. به ویژه اینکه به رسم ایران (البته رسم من در ایران، همه استادها الزاماً اینطور نیستند) خیلی وارد کار دانشجو می‌شوم و اینقدر بهش مدلها و تئوریهای مختلف و راهکارها را پیشنهاد می‌کنم که نوعی مسئولیت برایم ایجاد می‌شود. ترم اول هم این مشکل را داشتم و اینقدر سرم را کردم تو کار یک گروه که آخرش پتانسیل اینکه مشکل به گردنم بیفتد وجود داشت. آموزه این فعالیت و اینکه نقش من راهنمایی است و نه مشارکت، به دردم خواهد خورد.

 

فعالیت شماره ۳:

روی یک پلتفرم دیجیتال به تعدادی از سئوالها درباره نحوه تشکیل گروه‌ها و چگونگی سرپرستی آنها و دینامیک گروهها پاسخ دادیم. بعد مدتی روی جزئیات روشها صحبت کردیم که برخی برای من جدید و آموزنده بودند.

 

فعالیت شماره ۴:

در این یکی به شیوه امتحان گرفتن در تدریس مسئله محور پرداختیم. اینکه در اینجا یک استاد راهنما که خودش امتحان‌گیرنده می‌شود وجود دارد (در سیستم ما عجیب است که راهنما خودش امتحان بگیرد، ولی اینجا ما که راهنمای دانشجو هستیم، خودمون هم آخرش ازش امتحان می‌گیریم از کارش! یعنی در طول کار کنارشیم و آخر کار دربرابرش!) و نیز یک نفر با عنوان سنسور که وظیفه نظارت بر جلسه امتحان را برعهده دارد. ناظر مواظب این است که راهنما سئوالها را به درستی بپرسد، در نمره دادن دقت کند، تشریفات و شئون جلسه را بجا آورد، محیط برای دانشجویان مناسب باشد، دانشجویان استرس و اضطراب نداشته باشند و اینکه نحوه نمره‌دهی استاد راهنما ناعادلانه نباشد. در یک فعالیت گروهی نقش بازی کردیم و مثل یک نمایش یک جلسه دفاع را انجام دادیم. من داوطلب نقش استاد راهنما شدم، دو نفر هم دانشجو و یک نفر هم ناظر شد. من جلسه را رسماً شروع کردم (و مثل همیشه کلی هم شاخ و برگ دادم و همه خیلی هم تشویقم کردند در اجرای صحیح و کامل نقش) و از دانشجوها سئوالاتی کردم، گزارش فرضیشان را از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار دادم و آخرش نمره دادم بهشون. در نمره دادن با ناظر هم می‌شود مشورت کرد. بعد کار من مورد داوری ناظر قرار گرفت و نقاط قوت و ضعفم بررسی شد.

این فعالیت هم جالب بود و دامهای متعارف بررسی شد، به ویژه یک دام که من دربرابرش آسیب‌پذیرم، یعنی دام استاد خوب بودن. ترفندهایی برای غلبه بر دامها هم مطرح شد و اینکه چطور بتوانیم فضای عادلانه‌ای را فراهم کنیم برای امتحان و نمره دادن. به ویژه اینکه نمره‌ها در مقیاس ۱۲ تایی است و -۳ هم وجود دارد. اینکه چه زمانی نمره کامل بدهیم و چه زمانی منفی بدهیم و معیارها چه هستند هم خودش یک معضل است و درباره آن بحث کردیم.

در مجموع آنچه در این کارگاه‌ها و اصولاً کلاسها مهم است نحوه اداره فعالیت است و نه محتوای آنها. محتوای تدریس مسئله‌محور را می‌توانید در فایلهای زیر بیابید:

برنامه دوره:

PBL Copenhagen Program 12 sept and 1 oct

جزوه‌های دوره (برای خواندن پیش از کلاسها):

PBL-01Savin-Baden-Ch.3-PBL-and-theories-of-learning

PBL 02Barrett et al Designing Problems andTriggers in Different Media

PBL-03Facilitation_in_a_PBL_environment

PBL-04PBL_aalborg_modellen

 

اسلایدهای دوره:

PBL course 1Kbh ES2014 AAJ

PBL_BCday1_Kbh_12 9 14