گزارش دوره تدریس دانشگاه (University Teaching)
در ادامه گزارشهای این ور آبی، گزارش دوره «اصول تدریس دانشگاه» را به طور خلاصه مینویسم.
دانشگاه آلبورگ دورههای جالبی در زمینه تدریس دانشگاه داره که البته متاسفانه بیشترش در شهر آلبورگ که مقر اصلی دانشگاه است برگزار میشود و برخی از آنها در کپنهاگ تکرار میشوند. در میان دورههایش، جذابترینش دوره «تدریس مسئله محور» است که هنوز به کپنهاگ نرسیده و امیدوارم در دو ماه آینده آن را هم تجربه کنم. با این حال دوره اصولی را ثبت نام کردم تا یکی یکی بقیه دورهها را هم تجربه کنم و اگر در کپنهاگ برگزار نشدند، جهنم ضرر، شال و کلاه کنم و چهارصد کیلومتر برم تا خود آلبورگ و یادشون بگیرم! (ما اینیم!)
توصیف مشارکت کنندگان و کلاس: دوره در دو جلسه برگزار شد که از ساعت ۹ صبح تا ۱۵:۳۰ ادامه داشت. البته کلاسهای دانمارکی کلأ یک کم کلاس، یک کم تفریح هستند و زیاد خسته نمی کنند واقعأ. اساسأ تک گویی نیست و کار گروهی است. در کلاس شش نفر از قبل ثبت نام کرده بودیم و همهمان هم طبیعتأ کل دوره را کامل طی کردیم بدون غیبت و تأخیر. از نظر جنسیت چهار خانم و دو آقا بودیم. ملیتها: سه دانمارکی، یک ایرانی، یک آمریکایی و یک کروات. رشتههایمان ولی نامتجانس بود: من از کسب و کار، یک دختر دانمارکی از مطالعات رسانه، سه نفر از دپارتمانهای انرژی و مکانیک و یک خانم دیگر از کتابداری. رشته هایمان اصلأ سنخیتی نداشت و طبیعتأ تفاوت در تدریسهایمان هم باید نظر گرفته میشد. استاد دوره خانم دورینا گونار بود که با پیشینه روانشناسی در دپارتمان آموزش (Learning) فعالیت میکرد و البته از آلبورگ اومده بود. فضای کلاس هم معمولی و متعارف بود و چیز خاصی نداشت، جز اینکه فضای مناسبی برای انواع بحثهای مجزای گروهی و نیز ارائه به هم داشت.
آماده شدن: پیش از شروع دوره یک گزیده از سه کتاب مختلف تدریس در دانشگاه را برایمان ایمیل کرده بودند که بخوانیم و آشنا شویم. این بود که همه از پیش از دسته بندیها و اساسأ سیر پیشرفت تدریس در دانشگاه و رویکردهای مختلفش آگاهی اولیه داشتیم.
شرح مسیر کلاس: اصولأ از همون روش متعارف دانمارکی تبعیت میکرد که شامل بحث گروهی و کار گروهی است. کلاس مثل همیشه با برنامه زمانی روز شروع میشود (agenda). ابتدا به هر کداممان یک کاغذ داد مدرس دوره و خواست این جمله را کامل کنیم: «چقدر تدرسیم راحتتر میشد اگر ….». من نوشتم «میتوانستم کارهای بیشتری را به خود بچهها بسپارم و فشار و استرس را کاملأ بردوش خودم نگذارم». بعد در هم قاطی کردیم و مال همدیگر را بلند خواندیم و دغدغههای افراد کلاس به نوعی مشخص شد. یک فرصت بازنگری و اضافه کردن هم گرفتیم و در مجموع با مشکلات اساسی افراد دوره آشنا شدیم که به نظرم کار خوبی بود، در عین سادگی. نسبت به هر یک از این مشکلات یک بحث ساده کردیم و اینکه چرا این مشکل برای ما یک دغدغه است و چه اشکالی در ما سبب شده که این چالش را داشته باشیم. بعد درباره هدفمون از کلاسی که مد نظر داریم را با هم بحث کردیم تا با هم آشنا شویم. طبیعتأ کلیدواژه محبوب من که «ارزش» است و اینکه چیزی را ارائه کنیم که دانشجو دنبالش است و خودمان و نیز دانشگاه میخواهد، پوشش دهنده همه نظریات شد. بعد از اینکه بحث کردیم درباره «ارزش» طبیعتأ برای کلاس خودمان یک هفگذاری ساده کردیم (من اسمش رو میگذارم بیانیه ارزش، گرچه زیادی عنوان رسمیای است) و نقد کردیم.
بعش یک فیلم دیدیم. این فیلم سه بخش را میتوانید در یوتیوب هم بیبنید با عنوان: Teaching, Teaching and Understanding, Understanding. لینکش هم پایین میگذارم. به نوعی درباره دانشجوهای متفاوت است و «سوزانا»ها، «رابرت»ها و بعد «جانی«ها. بعد از فیلم روی چگونگی سازگار کردن اون هدفگذاری ارزش اولیه با انواع دانشجوها بحث کردیم و البته توش ترفندهای مختلف و تجربیات متفاوت را هم بررسی کردیم. (من که اغلب دوران تدریسم را با رابرتها گذراندم در این زمینه هیچ نگرانی نداشتم البته).
بعد روی ساختاردهی روانی تدریس و ارتباط و انسجام عناصر بحث کردیم که میتونید توی اسلایدها ببینید. درباره مسیر کار گروهی و چگونگی درگیرسازی کلاس. اینکه چطور میشود با کار گروهی و دسته بندی هدفمند کلاس، فشار را از استاد کم کرد و فرصت رسیدگی و اصلاح مشکلات گروهها را فراهم نمود. یکی از مشکلهای اساسی من در اینکه در کار گروهی چطور با مسئلههای کاملأ متفاوت دانشجوها چالش کنم هنوز حل نشده باقی مانده و البته بخش بزرگیش را روانی میدانم و احساس شخصی خودم که مایلم بر همه چیز نظارت کامل داشته باشم (کنترلگری حتی در موارد بیاهمیت). در واقع ایده جایگزینی کلاسهای «مطلب محور» با کلاسهای «فعالیتمحور» بود و اینکه چطور نقش استاد از مدرس به مرشدی، تربیتگری، مربیگری و حامی گری تغییر میکند. همه این موارد در اسلایدها هستند و البته سر هر کدامشان میرفتیم توی بحث گروهی و طراحی یک شیوه مشخص برای کلاسهایمان.
تدریس مسئله محور یکی از بزرگترین مسائل مورد علاقه همگی ما بود، به ویژه اینکه دانشگاه آلبورگ به مدل خاص خودش مینازد که به اسم مدل آلبورگ معروف است. البته دوره دیگری خاص این مدل است، ولی با اصرار ما کمی زودتر و بیشتر به این سمت رفتیم. بررسی کردیم که تعریف مسئله خودش به تنهایی چه چالشیه و چگونه میتوانیم نسبت به روایی مسئله، به اداره کردن پاسخهای متفاوت یک مسئله، به بررسی ابهامهای ماهوی یک مسئله بپردازیم، با توجه به اینکه خود ما نیز در جایگاه دانای مسئله نیستیم و طبیعتأ ناگزیر از رعایت عدم قطعیت هستیم. نسبت به نواقص رویکرد مسئله محوری هم کلی بحث کردیم که اتفاقأ جالب بود و کاستیهایی ازش درآمد که بهشون واقف نبودم، گرچه همه آنها قابل اداره شدن هستند.
بخش مهم دیگری که خیلی هم وقت گرفت و واقعأ هم ارزشش را داشت ارزیابی بود. اینکه چطور میتوان ارزیابی را درست انجام داد و اینکه اصلأ ماهیتأ ارزیابی لازم است یا نه و اینکه چه معیارهایی در طراحی ارزیابی باید لحاظ کنیم.
مطالبی عمومی و روانی درباره اصول تدریس هم گفته شد که به نظر من پیش پاافتاده بودند و مشخصأ زبان بدن و تن صدا و این چیزها را دیگه همه بلدیم! در پایان هم هر کدام ارائهای ده دقیقهای از یک طراحی دوره خودمون انجام دادیم.
دستاوردهای دوره: نخستین آموزشش برای من همین گروهی بودن بود و اینکه در قالب تیمهای دو نفری و سه نفری طرح تدریس میریختیم برای یک موضوع خاص. اصولأ هر مبحث را با کار گروهی و آن هم تغییر مدارم گروهها با همدیگر انجام میدادیم. بازخوردهای دو به دو و سه به سه. انتقال تجربیات در قالب موضوع. بررسی چالشهای همدیگر در رشتههای متفاوت و کلاهای متفاوت و … . اساسأ این دانمارکیها خیلی گروهی کار میکنند و این کلاسهایشان هم از آن دور نبود. از قضا مشکل اصلی من هم در همین مدیریت گروه است و اینکه اگر قرار باشد تنهایی کار کنم خیلی بهتر نتیجه میگیرم تا در چارچوب گروه، ولی دارم سعی میکنم کار در گروه را بیاموزم و اتفاقأ وقتی بهش عادت کنی بخش مهمی از فشارها هم از رویت برداشته میشود. مسئله فقط آموختن مدیریت فعالیت گروهی است که من هنوز کار زیادی دارم تا بهش برسم. عوضش در خیلی زمینهها دیدم که به خاطر تجربه ایران و اینکه کسی حمایتمون نمیکند و ناچاریم همه چیز را خودمان بیاموزیم، دامنه درک و تجربه من خیلی بیشتر از افراد اینجاست و به نوعی شیوههای بیشتری برای اداره کلاس و آدمهای متفاوت بلدم. ارائه شخصی من که خیلی مورد استقبال قرار گرفت و واقعأ هیچ ایرادی بهم نگرفتند جز اینکه خیلی انگلیسی را تند حرف میزنی و گاه نامفهوم میشود، به ویژه برای دانشجوهای خارجی که زبان مادریشان انگلیسی نیست.
با توجه به اینکه اجازه هم گرفتم برای توزیع اسلایدها و متن کتابها بین دوستان محدودم (والان هم توی فیسبوک فقط بین دوستان توزیع میکنم )، همه موارد را اینجا در اختیار میگذارم برای دوستانی که مایلند این دوره را به طور خودخوان بگذرانند.
پانوشت: تصویر خوبی که دانشجوهای ایرانی در میان کسانی که من دیدهام درست کردهاند قابل مباهات است. این خانم سر میز ناهار به من گفت که من تا حالا با ایرانیهایی که برخورد کردهام افراد بسیار باهوش، بااستعداد، پرتلاش و قابل ستایشی بودهاند و همه هم در شغلهایشان پیشرفت کردهاند و به جاهای خوبی رسیدهاند (در دپارتمان خودمان قبل از من یک دانشجوی دکتری ایرانی بوده که مایکروسافت استخدامش کرده و رفت آمریکا). بعد پرسید چرا با این همه افراد شایسته خروجی جالبی از دانشگاههایتان بیرون نمیاد و چیز خاصی در علوم نمیبینیم از ایران؟ پاسخهای من هم که البته جای بیان ندارند، ولی سعی کردم تا حد ممکن آبروداری کنم و از آسمان و زمین و بالا و پایین بهانههایی بیاورم. وگرنه شرایط خودم و بقیه دوستان به تنهایی پاسخ کاملی است بر این پرسش!
۱) فیلمهای سه قسمتی که در یوتیوب قابل مشاهدهاند:
https://www.youtube.com/watch?v=iMZA80XpP6Y
https://www.youtube.com/watch?v=SfloUd3eO_M
https://www.youtube.com/watch?v=w6rx-GBBwVg
۲) اسلایدهای کلاس اول:
http://www.datiki.com/BC_1%20st%20day_Kbh_4.4.2014.pdf
۳) اسلایدهای کلاس دوم:
http://www.datiki.com/BC_2.day_Kbh_11.4.2014.pdf
۴) متن برگزیده از سه کتاب تدریس در دانشگاه: