تمنای وصال مختاباد و کشف خیالی بخارایی
در مراسم اعطای نشان عالی دانش که دوشنبه در دانشگاه تهران برگزار شد، عبدالحسین مختاباد، خواننده قدیمی دعوت شده بود تا همراه با گروه همراهش قطعاتی را اجرا کنند. برای اغلب ما عبدالحسین مختاباد با قطعه شاهکار «تمنای وصال» شناخته شده که برپایه یک مخمس از شیخ بهایی است و در دوره نوجوانیمان، حدود سی سال پیش خوب گل کرده بود. پس از زمزمه شعر زیبای شیخ بهایی همراه با اجرای مختاباد به همکاری که در کنارم بود گفتم فقط افسوس که آخرین بخش آن هرگز خوانده نشد. متن تصنیف اجرا شده توسط آقای مختاباد:
تا کی به تمنای وصال تو یگانه / اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آمد غم هجران تو یا نه؟ / ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
***
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو/ هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میـکده و دیر که جانانه تویی تو / مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه
****
بلبل به چمن زان گلِ رخسار، نشان دید/ پروانه در آتش شد و اسرار، عیان دید
عارف صفتِ روی تو در پیر و جوان دید/ یعنی همه جا عکسِ رخ یار توان دید
دیوانه نیَم من، که رَوَم خانه به خانه
***
آخرین بخش این شعر ماندگار که در کار آقای مختاباد خوانده نشد و من بسیار دوستش دارم و گاه که این آهنگ را زمزمه میکنم خود به شعر میافزایمش این است:
بیچاره [شیخ] بهایی که دلـش زارِ غم توست/ هر چند که عاصی است زِ خیل خَدَم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست/ تقصـیرِ «خیالی» به امید کرم توست
یعنی که گنه را بِه از این نیست بهانه
این اثر را با صدای مختاباد از اینجا بشنوید.
من همیشه از این بخش خوشم میآمده (اساساً از آخرین بیت هر غزل (مقطع) که در آن شاعر نام خود را ذکر میکند و یا میستاید یا خطاب قرار میدهد بسیار لذت میبرم و غزلها را با آخرین بیت یاد میکنم). مصرع «تقصیر خیالی به امید کرم توست» را تا کنون به درستی نمیتوانستم بفهمم، چون نمیدانستم خیالی نام خاص است و سعی میکردم خیال را در زمینه شعر معنی کنم، تا اینکه دیشب در بخش نظرات سایت گنجور (که این اثر را کامل منتشر نکرده و دو بخش آن را نیاورده، و متاسفانه در بسیاری از شعرها همین نقص را دارد) دیدم فردی نوشته اصل این شعر از «خیالی بخارایی» است که اینجا تضمین شده است. بنابراین معما حل شد که خیالی اشاره به نام شاعر است و دنبال معنای تقصیر خیالی نباشم.
باز هم صنعت شعری مورد علاقه من، یعنی تضمین استفاده شده و این سبب شد شاعر جدیدی را به نام خیالی بخارایی کشف کنم. بخوانیم با هم غزل اصلی را از خیالی بخارایی:
اگر اهل شعر و به ویژه جنس کلاسیک آن هستید، بک نمونه ناب آن را میتوانید در اثر بسیار زیبای شهریار که از غزل ماندگار سعدی تضمین شده دید: «ای که از کِلکِ هنر، نقش دل انگیزِ خدایی؛ حیف باشد مهِ من، کاین همه از مهر جدایی». در آینده شاید یک روز که سرحال باشم به آن بپردازم. ولی اگر سرذوقید همین الان این شما و این تضمین شهریار از سعدی. لذت ببرید.