شیوه طرح مشکل به زبان بیگانه

طبیعتاً مشکل زبان برای همه ما وجود دارد و مواردی پیش می‌آید که هرقدر هم زبانمون خوب باشه نمی‌توانیم منظورمون رو برسانیم. این مسئله هنگام کارهای اداری بیشتر خودش رو نشون می‌ده. من یک نکته را دریافتم:
ما معمولاً وقتی می‌خواهیم مشکلی را بیان کنیم با مقدمه شروع می‌کنیم و تمام ابعاد ماجرا را شرح می‌دهیم و آخرش اصل سئوالمان را می‌پرسیم. اصولاً سبک ارتباطیمان اینطور به نظر من می‌رسد. این در حالی است که -تا جایی که من در اغلب برخوردهایم (فکر کنم بتونم بگم در همه برخوردهایم) با دانمارکیها و سایر غربیها پی برده‌ام- هنگام شروع ارتباط ذهنشون متمرکز فهمیدن مسئله است و انتظار دارند در همون ابتدای مکالمه متوجه مشکل شوند.
این عدم تطابق سیستم خیلی موارد مشکل ایجاد می‌کنه. ما شروع می‌کنیم مقدمه را گفتن درحالیکه اون مرتب داره دنبال مشکل می‌گرده. اینجاست که مواردی که مشکل نیست و مقدمه است را هم مشکل می‌بینه و فکر می‌کنه مشکل اونجاست. دشواری ارتباطات همینجا شکل می‌گیره و هرچی ما می‌خواهیم توجه طرف را به اصل مسئله جلب کنیم اون توی ذهنش رفته که مشکل اون مورد اولیه. سر جمع دیگه دشوار می‌شه توجهش را از چیزی که اولش در ذهنش شکل گرفته تغییر داد.
پیشنهاد من این است که در ارتباطاتتون به ویژه در امور اداری با شرح مشکل شروع کنید. خیلی صریح و ساده. حتی اگر پیچیده هم هست، بگذارید همون اول مشکل را به درستی بفهمد، بعد جزئیات و کارهایی که کردیم و نشده است را بگوییم تا ابعاد مسئله برایش بازتر شود. خود من این مشکل را به دفعات در زمینه‌های مختلف مالیات و بلیت و مالی و کارهای رسمی داشته‌ام و -به نظر خودم- خوب نتیجه گرفته‌ام.
یک نمونه ساده: مالیات ماه اول من را زیادی کم کرده بودند ولی ماههای بعدی برگشته بود به شرایط نرمال. این وسط یک افزایش حقوق هم خورده بودم و یک کم ماجرا پیچیده شده بود و می‌دونستم مشکل هم کجاست. ولی حالا من چطور به یارو بگم که آقا من با دریافتیهای یکسان که بعداً بیشتر هم شده میانگینشون، مالیاتهای مختلفی پرداختم؟ و اینکه دلیلش این بوده که کارت مالیاتم را بیست و سوم ماه پر کردم ولی حقوقم نوزدهم واریز شده؟
در شرایط عادی و با ذهنیت ایرانی باید همه موارد و جزئیات و کارت مالیات و عقب و جلو شدن تاریخ کارت پر کردن و واریز حقوق و میانگین و افزایش حقوق بعدی و ….. را توضیح می‌دادم و بعد می‌گفتم حالا مالیاتم را چک کن! خیلی دشوار می‌شد. بجاش مکالمه را اینطور شروع کردم:
من: «فکر می کنم شما ۲۵۰۰ کرون از من زیادی مالیات کم کرده‌اید». او: «چرا اینطور فکر می‌کنید؟» من: «مالیات ماه سپتامبرم را با اکتبر و نوامبر مقایسه کنید». او: «صبر کنید من بررسی می‌کنم» و بعد چند تا سئوال که همونهایی بودند که لازم بود گفته بشوند و بررسی دقیقاً نتیجه داد.
چندین نمونه دیگر هم بوده چه خودم و چه سایرین که در گفتگوهامون درباره‌اش صحبت کرده‌ایم. صرفاً به نظرم رسید که گفتن این دیدگاه در این صفحه ممکن است برای تعداد کوچکی از دوستان که شاید شاید در برقراری ارتباط کاری مشکلی داشته باشند راهگشا باشه.