خبرت هست که بیروی تو آرامم نیست؟ حاشیه من بر غزل سعدی
حاشیه من بر غزل بیبدیل سعدی در یک سفر شبانه در قطار: خبرت هست که بی رو تو آرامم نیست؟ طاقت بار فراق، این همه ایامم نیست؟ خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد؟ سر مویی به غلط در همه اندامم نیست میل آن دانه خالم نظری بیش نبود چون بدیدم، ره بیرون شدن از دامم نیست … چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم به همین دیده، سر دیدن اقوامم نیست… به خدا و به سراپای تو کز دوستیت خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی به دو[…]
خواندن کل مطلب