بررسی چالشهای حضور پژوهشگران ایرانی مدیریت رسانه در عرصه بینالمللی
متن مقاله من در شماره سوم مجله دانش رسانه:
جستجو در پایگاههای بینالمللی مقالات و پژوهشهای رشته مدیریت رسانه و ارتباطات یک نتیجه ناامیدکننده را به همراه دارد: کمتر نامی از استادان و صاحبنظران مدیریت رسانه کشور در میان مولفان صاحبنام این ژورنالها دیده میشود. اغلب مقالههای معتبر و پرارجاع متعلق به اندیشمندان خارجی است و مقالات نادری هم که از طرف دانشجویان و افراد آکادمیک ایرانی به چاپ میرسد چندان محل ارجاع نمیشود و بازتاب مناسبی در کارهای بینالمللی نمییابد. چنین روندی این سئوال را برای دانشجویان و فعالان رشته ایجاد میکند که چرا حضور صاحب نظران و افراد آکادمیک ایرانی در رشته مدیریت رسانه و ارتباطات در عرصه جهانی کمرنگ است؟ پاسخ به این پرسش میتواند راهی را بگشاید که به بهبود شرایط حضور ایرانیان در محافل علمی رشته منجر شود و به ارتقای کمّی و کیفی این دانش در کشور بینجامد.
در چند حضوری که در پروژههای جمعی و مشارکتی بینالمللی داشتهام، دریافتم که حضور ایرانیان در عرصه بینالمللی مدیریت رسانه مورد استقبال و تقدیر اندیشمندان این رشته قرار دارد. بخش بزرگی از آن به دلیل تمایل ذاتی افراد آکادمیک به شمول بیشتر کشورها و جوامع در پژوهشها و یافتههای علمی است و با توجه به اینکه کشور ایران و همسایگان آن کمتر مورد پژوهشهای عمیق در سالهای اخیر قرار گرفتهاند، نوعی خلاء در پوشش نظری و پژوهشی آن دیده میشود و از این رو اشتیاق قابل اعتنایی در میان پژوهشگران بینالمللی برای حضور اندیشمندان ایرانی این رشته وجود دارد. با این حال عدم ارائه کیفیتهای مورد انتظار این مراکز میزبان توسط فعالان ایرانی (لطفأ به واژه عدم ارائه دقت شود. ممکن است کیفیت لازم وجود داشته باشد، اما به شیوه مورد انتظار ارائه نگردد).
پیش از بیان مواردی که آسیبهای احتمالی حضور پژوهشگران کشور در عرصههای بینالمللی را سبب میشود، لازم میدانم به یک عامل مهم که یک اهرم تقویت محسوب میشود و برای پژوهشگران ایرانی جهت حضور در مطالعات بینالمللی فرصت آفرین است اشاره کنم و آن گستردگی جمعیت فارسیزبانان جهان است.
در حال حاضر نزدیک ۱۱۰ میلیون نفر فارسی زبان در جهان داریم که نزدیک ۶۰ میلیون نفر آن فارسی را به عنوان زبان مسلط و نخست تکلم میکنند (برحسب اطلاعات سال ۲۰۰۹ ویکیپدیا از مدخل زبان فارسی). این جمعیت گسترده، یک پتانسیل برای حضور اندیشمندان ایرانی است. یکی از دلایلی که در سالهای اخیر به چند مشارکت بین المللی برجسته دعوت شدم، همین فراگیری جمعیتی زبان فارسی است که میتواند به شناخت از تصمیمگیریهای اقتصادی مدیران رسانه در کشورهای فارسی زبان بینجامد. این در حالی است که زبانهای متعددی علیرغم اینکه متعلق به کشورهای پیشرو هستند، به دلیل تعداد کم گویشوران آن از این مطالعه حذف شدند. وقتی فارسی را در مقایسه با زبانهای پرمخاطب جهانی مقایسه کنیم، میبینیم که بعد از چینی، اسپانیولی، انگلیسی، عربی، پرتغالی، روسی، ژاپنی، آلمانی و فرانسوی، فارسی بیشتر گویشور غیر منحصر (بیش از یک کشور) را دارد[۱] و همین امر یک استقبال ذاتی از حضور پژوهشگران رسانه و ارتباطات را برای حضور پژوهشهای ایرانی ایجاد میکند. به یاد دارم که در یکی از کنفرانسهای بینالمللی یک پژوهشگر سوئدی وقتی از من پرسید چند نفر فارسی صحبت میکنند و من گفتم حدود ۱۰۰ میلیون با حسرت گفت چه عالی! فقط ۹ میلیون نفر سوئدی حرف میزنند. پس این جمعیت گویشور فعال به یک زبان یکی از پتانسیلهایی است که نقش کمکی را برای پژوهشگران ایرانی ایفا میکند که از این پتانسیل ذاتی به عنوان یک اهرم تقویتگر استفاده کنند و بخشی از پژوهشهای خود را با اشاره به بازار دانش افزا (برای ارتباطات) و پرسود (برای مطالعات اقتصاد رسانه) فارسی زبانان طراحی و اجرا کنند. بازار کشورهای فارسیزبان و نیز فارسیدانانی که در کشورهای دیگر پراکندهاند، به دلیل جمعیت و ثروت نسبی، بازاری سودآور و دارای پتانسیلهای بالاست که مورد علاقه پژوهشگران رسانه است و همین فرصتی برای نقشآفرینی دانشی پژوهشگران ایرانی است.
با این حال همانطور که گفته شد، علیرغم این فرصت شایسته و این نیاز جهانی جهت حضور دانشافزای صاحبنظران رشته رسانه در کشور، نتیجه محسوس تا کنون، غیبت اندیشمندان ما در عرصه مطالعات بینالمللی است. ارجاعهای عمده و استناد به نظریههای ایرانیان را در مقالههای منتشر شده در ژورنالهای رشته کمتر دیدهام و همین امر پرسش مربوط را پیش میآورد که چرا؟ برای این پرسش مواردی را که طبق تجربیات گذشته خود به دست آوردهام طی چند بند مطرح میکنم تا طرح موضوعی باشد در این باب، حتی اگر جامعیت لازم را نداشته باشد و یا از بررسی و پژوهش علمی درخور، برخوردار نباشد:
۱٫ تسلط غیرکافی به زبان انگلیسی: متاسفانه مطالعه مقالههای کم شماری که در پایگاههای بینالمللی از ایرانیان دریافت کردهام، سطح عمدتأ نامناسب گرامر و فقر واژگان را در نوشتهها و تألیفات پژوهشگران ایرانی نشان میدهد. اغلب این مقالهها در بخشهایی دارای نارسائی نگارشی هستند و در موارد متعددی هم جملات نارسا و با جمله بندی ابتدائی. به همین دلیل هم بخش اعظم این مقالهها در ژورنالهایی چاپ میشوند که از نظر اعتبار علمی در ردههای بالا قرار ندارند و بیشتر با هدف انتشار نتایج پژوهشهای میدانی منتشر میشوند و عمدتأ مبلغی نیز به عنوان هزینه انتشار دریافت میکنند. نگارنده خود را از این روند مستثنی نمیداند و در دوران دانشجویی خود چند مقاله را در چنین ژورنالهایی به چاپ رساند که اکنون و با گذر زمان متوجه ضعفهای گذشته خود در نگارش و جملهبندی و نارسائی زبانی میشود (فارغ از مشکلات علمی که طبیعتأ با افزایش دانش مشخص میشوند). ضعف در زبان انگلیسی سبب شده است که تعداد زیادی از تألیفات جایگاه خود را در سطح بینالمللی پیدا نکنند.
علاوه بر این، ضعف در زبان انگلیسی یک مانع در ارتباطات فردی در سطح بینالمللی نیز محسوب میشود. حضور در کنفرانسهای بینالمللی بیش از اینکه بار علمی داشته باشد، بار اجتماعی دارد و سبب ایجاد شبکههای ارتباطات فردی میان پژوهشگران و محققان یک رشته از کشورهای مختلف میگردد. الزام اصلی شامل شدن در چنین شبکههایی آشنایی مناسب به زبان انگلیسی در حدی است که پژوهشگران بینالمللی احساس دشواری ارتباط نکنند و در ایجاد ارتباط کلامی خود را راحت ببینند. البته چنین امری شرط لازم و نه کافی است و تسلط علمی بر محتوای رشته یک شرط بنیادین است، اما عدم تسلط به زبان بینالمللی میتواند دانش فردی را نیز پنهان و دور از چشم نگه دارد و توانمندی و دانش علمی به ظهور نرسد.
هنگام بررسی دلایل این ضعف در میان دانشجویان و پژوهشگران رسانه، به پیشینه آموزشی زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاهها رجوع میکنیم و میبینیم که ساختار ناکارآمد آموزش زبان نتوانسته است خروجی مناسبی ایجاد کند. از این رو به نظر میرسد که تدبیر ساز و کاری برای بهبود تسلط نوشتاری و گفتاری زبان انگلیسی دانشجویان و پژوهشگران رسانه ضروری است. این امر باید جدا از طرح تدریس مرسوم دانشگاهها و زبان تخصصی متعارف پیش گرفته شود و هدف آن بهبود عملگرایانه و قابل عمل افراد باشد. در مورد راهکار نظری ندارم زیرا خود را صاحبنظر در امر آموزش زبان نمیدانم، اما چنین نیازی کاملأ مشهود است و برای آن باید تدبیری عملی و نتیجهبخش صورت داد.
۲٫ آشنایی کم با روشهای تحقیق جدید: بارها و بارها در کلاسهای درسم ابراز داشتهام که تحصیلات تکمیلی بیش از اینکه شامل دروس تخصصی باشد، در برگیرنده شناخت روش تحقیق و پژوهش است و سپس فلسفه رشته مربوطه. شناخت و تسلط بر روش تحقیق و به ویژه روشهای کیفی و عمیق که در علوم ارتباطی نیاز است، مهمترین اهرم موفقیت در عرصه بینالمللی است، زیرا یافتههای ارزشمندی را تولید میکند و منجر به دانش جدید و بهروز میشود که به شناخت پیچیدگیهای کشف نشده انسانی و ارتباطی میانجامد. این در حالی است که روشهای کمّی در علوم ارتباطات کمتر به نتایج درخشانی دست یافتهاند (منبع علمی ندارم، این را از مطالعات شخصی میگویم) و اساسأ پیچیدگیهای ارتباطات و روانشناسی انسانها به شکلی است که نمیتوان با آزمونهای کمّی به یافتههای قابل اجرایی دست یافت. البته در پژوهشهای مرتبط با اقتصاد رسانه وضعیت کمی متفاوت است، زیرا اقتصاد کمّیترین دانش در میان علوم انسانی است (به نقل از کیس و فیر و بسیاری متون اقتصادی) اما در زمینه همان پژوهشهای اقتصادی هم زمینههای خاصی شامل پژوهشهای کمّی و مقداری میشوند و برخی پژوهشهای عملی مربوط به کسب و کارهای رسانهای از روشهای پژوهش کیفی به نتیجه میرسند.
با این حال بررسی تعدادی از پژوهشهای چاپ شده ایرانیان نشان میدهد که عمدتأ کارهای انجام شده از روشهای کمّی و آمارههای مقداری برای بررسی ارتباط میان چند عامل استفاده کردهاند. آمارههای کای دو، آزمون تی، آزمون فریدمن و همبستگیهای پییرسون و اسپیرمن، بیشترین روشهای تحلیل دادهها هستند و جمعآوری دادهها نیز اغلب با پرسشنامههایی جمع شده که از مقیاسهای طیف لیکرت استفاده کردهاند. یافتههای این پژوهشها نیز معمولأ تأیید یا رد فرضیات حاکی از ارتباط یک عامل با عوامل دیگر چارچوب تحقیق هستند. خب، تأثیرگذاری یافتههای نظری این چنینی، که معمولأ به دلیل شمول و گستره انجام پیمایش نیز در تعمیم آن جای تردید است تا چه حد میتواند باشد و چگونه میتواند سبب ایجاد رغبت در پژوهشگران بینالمللی برای استفاده از این تحقیقات شوند؟
بررسیهای شخصی من از ژورنالهای معتبر مدیریت رسانه همچون Journal of Business Management Studies، International Journal of Media Management، New Media and Society و سایر نمونههای مشابه نشان میدهد که اکثر مقالهها و پژوهشهای چاپ شده در آنها از روشهای کیفی استفاده کردهاند و اگر هم روشهای مقداری و کمّی را به کار بردهاند در ترکیبی سنجیده و بامعنا آن را طراحی نمودهاند به نحوی که در جامعیت، قابلیت تعمیم و به قول گوبا و لینکلن در «باورپذیری» اعتبار آنها جای تردید کمی میماند. وقتی درخواستهای استخدام و جذب هیئت علمی در دانشگاههای اروپایی را مرور میکردم، متوجه شدم که تسلط به روشهایی همچون «اثنوگرافی و نتنوگرافی» یکی از الزامات کلیدی برای استخدام استاد در نظر گرفته شده است (ارجاع موردی به تقاضای جذب استادیار در ابندای سال ۲۰۱۳ دانشگاه آلبورگ دانمارک). این در حالی است که بدنه دانشجویی و پژوهشگری کشور هنوز روشهای تحقیق متعارف و مرسوم را به عنوان روش اصلی انجام پژوهشها پیشنهاد میکند (به گواهی مطالعه طرح تحقیقهایی که در گروه رسانه مرکز ملی مطالعات جهانی شدن دریافت میکنم و نیز طرح تحقیقهای پیشنهادی اغلب دانشجویان).
راهکاری که شخصأ طی چندین دوره تدریس درس روش تحقیق به آن پی بردهام و به نظرم بسیار ضروری است، افزایش کمّی و کیفی درس روش تحقیق در دورههای تحصیلات تکمیلی و با تأکید زیاد بر دوره کارشناسی ارشد است. درس روش تحقیق در این دوره صرفأ یک درس دو واحدی است و در برخی رشتهها حتی به صورت جبرانی در نظر گرفته میشود و نمره آن در میانگین نهایی محسوب نمیشود. درسی با این درجه از اهمیت که به نظر من باید در تمام ترمهای تحصیلی به طور مجزا و با افزایش کیفیت تخصصی درس داده شود، به یک درس دو واحدی در ترم اول تنزل داده شده که محتوای تدریس آن نیز عمدتأ بیان اصول و مفاهیم اولیه روش تحقیق است و کمتر به شناخت دانشجویان از روش انجام پژوهش و آشنایی با یک روش تخصصی تحقیق میشود. من در دوران تدریسم تأکید را بر توانمندی نگارش پروپوزال در انتهای ترم قرار دادم تا حداقلِ کیفیت دانشجویان در تکمیل طرح تحقیقشان برای پایان نامه حاصل شود، اما حتی همین هم عمدتأ به شکل راضی کنندهای میسر نمیشود، زیرا اصول روش تحقیق و جزئیات آن به حدی گسترده هستند که واقعأ در یک درس دو واحدی و یکباره نمیتوان آن را به خوبی منتقل کرد. تجربه من نشان میدهد که روش تحقیق به عنوان یک آموزش مستمر باید در نظر گرفته شود و در هر ترم سه مرحله آشنایی با مفاهیم پژوهش و آموزش طراحی تحقیق، شناخت روشهای مشخص تحقیق و نیز آموزش تحلیل دادهها و تفسیر نتایج اجرا شود. حتی در درسهای تخصصی نیز استادان باید به تحلیل روشهای علمی استفاده شده در دستیابی به نتایج تخصصی و نظریهها بپردازند تا درک دانشجویان از گستردگی روش تحقیق افزایش یابد. در مجموع عدم اشراف کلی پژوهشگران به روشهای کیفی جدید و عمیق در زمینه پژوهشهای رسانهای آسیبی است که بر حضور در عرصه بینالمللی تأثیر گذاشته است.
۳٫ ناکارآمدی سنجههای ارزیابی کیفیت علمی و ارتقا: سنجههای ارزیابی دانشجویان و استادان در سازمانهای ارزیابی کننده در سالهای اخیر به شدت کمّی شده است و وقت و انرژی افراد را به سمت این مقیاسها معطوف ساخته است. چاپ مقاله در ژورنالهای دارای نمایه آی اس آی یکی از همین سنجههاست که برعکس نیت اصلی که افزایش ارتقای پژوهشی بوده، سبب افزایش مراجعه دانشجویان ایرانی به ژورنالهای خارجی شده است که به اشکال مختلف نمایههای علمی را از شیوههای مختلف کسب کردهاند. اغلب آنها با دریافت مبالغ دلاری و انجام داوریهای صوری و عمدتأ بیکیفیت (نگارنده تا کنون مورد درخواست برای داوری مقالههای متعددی از کشورمان قرار گرفته است و فرم داوری و ساز و کارهای آن را در این ژورنالها بیکیفیت و صوری ارزیابی میکند) مقالات دریافتی را منتشر میکنند. چنین امری نه تنها باعث افزایش توانمندی علمی دانشجویان و پژوهشگران نشده است، بلکه نوعی احساس کاذب کفایت دانش را هم در افراد ایجاد کرده است، در حالی که بسیاری از این مقالهها در یک داوری با کیفیت با چالش مواجه میشدند (دلیل ادعای نگارنده تعداد ارجاعهای بینالمللی و نه ارجاع به خود از طرف نگارندگان یا همدانشگاهیها است). برای جذب هیئت علمی و ارتقای استادان نیز سنجههای کمّی سبب انحراف وقت و انرژی استادان از تمرکز بر یک پژوهش وقتگیر و زمانبر به پژوهشهای کوتاهمدت ولی متعدد ساخته تا شمار تألیفات را زیاد کرده و از سنجههای ارزیابی با موفقیت عبور کنند.
چندی پیش یکی از دوستان همدوره که اکنون در اسکاتلند به طی دوره دکترا مشغول است در دیداری که داشتیم از من پرسید چند مقاله داری؟ من هم فهرستی از مقالههای علمی-پژوهشی و بینالمللیام را که نسبتأ پرشمار بودهاند ارائه کردم. او به من گفت که در کشوری که تحصیل میکند معتقدند که دانشجو باید در تمام دوره دکترایش یک مقاله بنویسد، اما آن مقاله کاملأ ارزشمند و دانشافزا باشد. میگفت بخش اعظم کتابخانه دانشکده را خوانده ولی هنوز استاد مربوطه به او اجازه انجام پایان نامه را نمیدهد و مرتب به او خواندن و آموختن بیشتر ترغیب میکند تا به تدریح شایسته کار روی یک مقاله شود. سپس با لبخند معناداری از من پرسید: «فکر میکنی در شوراهای گزینش علمی دانشگاههای کشور به من چه میگویند وقتی بگویم کلأ یک مقاله دارم؟». برای من پاسخ به این پرسش چالش بزرگی بود، چرا که در مراحل ارزیابی دوستان در مراکز متعدد پژوهشی، ارجاع به شماره و تعداد کارهای منتشر شدهشان یکی از مهمترین ابزارهای سنجش توانمندی محسوب میشده. از این رو واقعأ هنوز هم نمیدانم که این دوست خوشفکر وقتی در مراجعت جهت عضویت در هیئت علمی دانشگاهها مراجعه کند واقعأ با چه تصمیمی مواجه خواهد شد. سخت مشتاقم بدانم. با این حال سنجههای ارزیابی علمی دانشگاهیان درون کشور را شخصأ علیرغم نیّت نیکوی سیاستگزاران این سنجهها، ناکارآمد و مانع میدانم و معتقدم با توجه به آنچه در عمل پیش گرفته شده است، سنجهها بر کیفیت واقعی غلبه کردهاند و بجای کمک به افزایش کیفیت، تمرکز افراد را به چگونگی دریافت پذیرش و چاپ معطوف ساخته اند.
۴٫ عدم دسترسی به منابع بهروز و ترجمههای بسیار بیکیفیت منابع خارجی: در امتداد مورد تسلط به زبان انگلیسی که مطرح کردم باید گفت عدم تسلط به این زبان سبب الزام به استفاده از منابع موجود میشود که دو چالش بزرگ دارد. نخست دسترسی کم به منابع کافی و به روز، که ماهیتأ این امر به دلیل کُند بودن فرایند چاپ کتاب مبدأ و سپس ترجمه و چاپ آن در کشور است و تا کتابی به دست مخاطب درون کشور و دانشجویان و پژوهشگران برسد عمدتأ زمانی معادل با دو سال از کتاب اصلی گذشته است (بسیاری از کتابهای بسیار خوب هرگز ترجمه نشدهاند). دوم اینکه برخی ترجمههای موجود به دلیل عدم ویراستاری علمی صحیح بسیار ناخوانا، دشوار و غیرقابل فهم هستند. نگارنده ترجمههایی را دیده است که کاملأ ناخوانا بودهاند و حتی جملهبندی نیز ایراد داشته است. متاسفانه مولفان کتابها درگیریهای زیادی دارند و بخش اصلی ترجمه را گاه به دانشجویان خود میسپارند و از این رو عدم یکسانی ترجمهها و نیز عدم تسلط دانشجویان به معادل مناسب برای برخی واژههای تخصصی سبب تنزل کیفی منابع ترجمه شده گشته و همین امر به کیفیت دانشی پژوهشگران و محققان ایرانی لطمه زده است. به روز بودن دانش در شرایط فعلی عمدتأ از طریق تسلط عمده به زبان انگلیسی و مطالعه متن اصلی فراهم میشود. عدم دسترسی به منابع علمی در زمینه مدیریت رسانه یکی از چالشهای عمده در بهروزرسانی دانش پژوهشگران است که مراکز تحقیقاتی و پژوهشی و دانشگاهها با فراهم کردن دسترسی به این منابع و نیز تخصیص تیمهای ترجمه کارآمد میتوانند به دسترسی و انتقال سریع مفاهیم آنها به بدنه علمی کشور کمک کنند.
۵٫ اشتغال متعدد صاحبنظران و استادان مدیریت رسانه: پژوهش عمدتأ کاری متمرکز و نیازمند صرف وقت و انرژی کافی میباشد. به همین دلیل در اغلب کشورها و پژوهشگاهها، پژوهشگری شغلی تمام وقت تلقی میشود و در مواردی حتی تدریس هم از شمول وظایف پژوهشگر خارج میشود تا بتواند با آسایش کامل به پژوهش و تفکر بپردازد. چنین امری در کشور ما مرسوم نیست و شخصأ هیچیک از دوستان و استادان در حوزه مدیریت رسانه و ارتباطات را نمیشناسم که بجز پژوهشگر و حتی تدریس، شغل و مسئولیت دیگری نداشته باشد. تعدد اشتغالات و مسئولیتها سبب از دست رفتن تمرکز پژوهشی میشود و در نتیجه میبینیم که وقت چندانی برای انجام پژوهشهای عمیق و تشکیل و هدایت گروههای پژوهشی باقی نمیماند. همین امر مانع از دستیابی به نتایج دانشافزای علمی در سطح بینالمللی میشود و در نتیجه به حضور کمرنگ صاحب نظران ما در این سطوح میانجامد.
شش مورد ذکر شده در این مقاله تجریبات و نگرش شخصی نگارنده بوده است که به اقتضای رویکرد و مأموریتی که نشریه دانش رسانه برای خود برگزیده و آن برقراری ارتباط و گفتمان درونگروهی صاحبنظران و فعالان عرصه مدیریت رسانه است، به نگارش آورده شد. ادعایی بر صحت کامل این نظرات نیست، بجز تجربیات شخصی مولف پس از بیش از شش سال حضور در صحنه عملی و علمی این رشته و از این رو صرفأ طرح موضوع و برشمردن مواردی برای اصلاح و بهبود نظام فعالیت علمی در این زمینه است. در نوشتههای قبلی خود برای این نشریه نیز عمدتأ به مواردی همچون آسیب شناسی رشته و نیز نیاز به مهارتهای جدید فعالان این رشته پرداختم و اساسأ قصد دارم سایر مطالبی را نیز که در این نشریه به تألیف درمیآورم، به همین دغدغهها و مسائل کلان و راهبردی پیش روی رشته مدیریت رسانه اختصاص دهم تا در چارچوب مأموریت این نشریه در برقراری ارتباط فکری و گفتگو و هماندیشی صاحب نظران اقدام کرده باشم.
امید است با تلاش و بلندنظری صاحبنظران و استادان پیشکسوت ارتقای کمّی و کیفی حضور ایرانیان در عرصه بینالمللی را شاهد باشیم و در امتداد آن افزایش فرصتهای ارزشآفرینی در داخل کشور که از کاربرد این یافتهها حاصل میشوند.
[۱]منبع اطلاعات: پایگاه داده ویکی پدیا در مدخل زبانها بر اساس جمعیت گویشور. البته چند زبان همچون اردو، اندونزیایی و هندی به دلیل اینکه منحصر به یک کشورند که در عرصه مدیریت رسانه چندان مورد علاقه پژوهشی نیستند از فهرست شمول خارج شدند.