این سوی میز، قسمت دوم
این قسمت: پروپوزال پروژه نوشتن و خطر بیگاری دادن
یکی از منابع درآمدی ما اعضای هیئت علمی پروژه گرفتن از صنعت است. معمولا با افزایش شهرت و اعتبارتان پروژهها با مبالغ قابل قبولی سپرده میشوند و اگر حسن شهرتی داشته باشید میتوانید بخشی از درآمدهایتان را روی پروژه گرفتن تنظیم کنید. با این حال پروژه گرفتن ترکیبی از مهارتها و منابع را میخواهد. هم باید ارتباطات خوبی داشته باشید، هم سوابق خوبی در اجرای پروژههای قبلی، هم تیم خوبی داشته باشید که میتواند شامل دانشجویان یا همکارانتان باشد، هم مهارتهای اقناعی و ارتباطی کافی برای راضی کردن کارفرما به انجام صحیح پروژه داشته باشید. در جمع همه اعضای هیئت علمی در پروژه گرفتن موفق نیستند. برخی آموزگاران خوبی هستند و برخی پژوهشگران خوبی هستند و برخی هم مجریان خوب پروژههای صنعت و بازار هستند. مثل هر فعالیت دیگری افراد به یک میزان موفق نیستند.
با این حال صرافت پروژه گرفتن به سر بسیاری از ما، به ویژه در جوانی میخورد، و اغلب ما تلاشهای موفق یا ناکامی برای گرفتن پروژه داشتهایم. با توجه به این اشتیاق اعضای هیئت علمی برای پروژه گرفتن، متاسفانه گروهی هم به شکارچیان توانایی علمی و وقت اعضای هیئت علمی تبدیل شدهاند و با پیشنهاد پروژههایی که «انشالله گرفته خواهد شد و حتما مال شماست» اعضای هیئت علمی را به نوشتن پروپوزال تشویق میکنند و در انتها یا به نام خود پروژه را میگیرند و یا اساساً یک تلاش بیهوده را به عمل میآورند و کار به نتیجه نمیرسد ولی انرژی و توان عضو هیئت علمی مثل یک کارگر بیکار در اختیار او قرار گرفته است.
ببینید برادر یا خواهر تازه هیئت علمی شده من، پروپوزال نوشتن به امید گرفتن طرح پژوهشی یکی از مصادیق بیگاری کشیدن است. حقیقتش این پروپوزال نوشتن که معمولا مجانی هم هست راهی شده که کارمندانی که درون یک دستگاه هستند پروپوزال رایگان از اعضای هیئت علمی بگیرند و بعد اگر توانستند به نتیجه برسانند به طریقی سهم خود را میگیرند و اگر هم نتوانستند که هیچ! ضرری نکردهاند ولی شما کلی وقت و زمان را در این شرایط پرفشار صرف آن کردهاید. یکی و دو تا هم نیست. باید پنجاه تا یا صد تا پروپوزال بنویسید، مخصوصا همون اول کارتان تا بلکه یکیش به نتیجه برسد، اون هم با قیمتی که معمولا چندان منصفانه نیست و احتمالا پرداخت آن هم خیلی دیر انجام شود. اگر سازمان دولتی باشد که اصلا نرخهای خیلی کمی هم دارد. راستش همه ما این کار را کردهایم. من هم اوایل کارم چند باری پروپوزال مفت و مجانی نوشتم به این امید که پروژه را میگیرم و بعدش کارهای بهتری میگیرم. ولی فکر کنم از سال ۱۳۹۸ به بعد بود که فهمیدم اینطوری کار کردن بیگاری است و خیلی هم رایج شده است.
الان وقتی کسی به من میگوید پروپوزال بده میگویم برای پروپوزال اول یک قرارداد اولیه مینویسیم و مبلغی به اندازه یک پروپوزال نوشتن را میگیرم. اگر تبدیل به پروژه شد این پول را از مبلغ پروژه اصلی کم میکنم. به طور کاملا جدی از یک سازمان دولتی ۱۵ میلیون تومان در سال ۱۴۰۰ گرفتم تا فقط پروپوزالی را که سال ۱۳۹۶ برایشان نوشته بودم بهروز کنم. در واقع یک قرارداد ۱ میلیون تومانی نوشتیم با عنوان «به روزرسانی مطالعه فلان». اتفاقا این کارم جواب هم داد. الان هر کسی بهم بگه پروپوزال بنویس و حتما و قطعا این پروژه را برای خودت کنار گذاشتهایم، من میگویم خب این پروپوزال خودش یک پروژه کوچک. چند میلیون تومان در حد ۱۵-۲۰ بدهید که ارزش چند ساعت وقت گذاشتن من را داشته باشه و مطابق یک منطق قراردادی من تنها ضررکننده نباشم. اگر من بنویسم و آخرش فلان مدیر خوشش نیاید یا به هر دلیلی نشود تنها کسی که وقت و انرژی گذاشته منم و من اصلا دوست ندارم تنها بازنده یک قرارداد باشم. نسبت به این امر بسیار تاکید دارم که تا پولی دریافت نکنم قلم از قلم برنمیدارم. (حالا خیلی هم سفتش نکنم، گاهی با موبایلم چند خطی مینویسم و میگویم طبق این برایم یک «درخواست پیشنهاده» یا Request for Proposal رسمی بفرستید و در آن مبلغی را هم مشخص کنید که برای این پروپوزال میخواهید. من یک پروپوزال آبرومند طبق آن مبلغ مینویسم که شما هم بتوانید به خوبی از آن دفاع کنید. این میشه یک بازی قاعدهمند. اینطوری من تنها بازنده نیستم. اگه نشود که خب یک پول حداقلی دریافت کردهام که گرچه مطابق استاندارد دریافتیهای مشاوره و کاریام نیست ولی حداقل برای چندساعت وقتم کسری از پول را گرفتهام. بقیهاش هم هزینه امیدی است که به طرفم بستهام و اگر نشود یعنی امید خام بسته بودم. با این حال طرف مقابلم هم جدیت خودش را نشان داده و اگر نشد او هم هزینهای پرداخت کرده. اینطوری یک کارمند درون سازمانی به خودش جرات نمیدهد که شما را یک نیروی کار رایگان ببیند و ازتان بخواهد پروپوزال بنویسید. (هنوز یک موردی در خاطرم است که وقتی یادم میآید آتش میگیرم از اینکه چرا پذیرفتم یک پروپوزال عالی بنویسم برای طرحی که قرار نبود تصویب بشه و صرفا برای کارشناس مربوطه یک شانس بود که برای خودش یک پروژه بگیرد. جوان بودیم و خام دیگه! مینویسم که شما نکنید).
پس توصیه من به شما عضو هیئت علمی تازه استخدام و جوان این است که اصلا درگیر پروپوزال نوشتنهای واهی نشوید. طبیعیه که برای کار گرفتن برای پرویوزال بنویسیم. اصلا نمیگویم که ننویسید. میگویم مثل یک قرارداد که باید طرفین در آن گام به گام جلو بروند و هر یک برای قرارداد انگیزهای داشته باشد، اینطور نباشد که شما اول همه هزینه را بدهید ولی طرف مقابل هیچ هزینهای ندهد و اگر پروپوزال تصویب نشد صرفا بگوید متاسفم. زندگی منطق قراردادی دارد. نیروی انسانی رایگان نباشید. از دیگران هم استفاده رایگان نکنید. اینطور هم نباشد که شما نیز فشار را به کس دیگری مثلا دانشجو منتقل کنید و بگویید این پروپوزال را تو بنویس. کلاً برای پروژه خوب گرفتن باید اعتبار علمی خود را به همراه مهارتهای مذاکره به کار گیرید. تصور هم نکنید که هر سازمان یا شرکتی کارفرمای خوبی است. خیر. برخی مواقع یک پروژه به قیمت کمی سپرده میشود و برای آن باید بارها و بارها بروید به سازمان کارفرما و مرتب توضیح دهید که چی شد و چه کردید و به هر آدم دانا یا جاهلی حساب پس بدهید. پس اول از کیفیت کارفرما اطمینان حاصل کنید. هم مطمئن شوید که از نظر رقم مورد نظر برای شما جذابیت ایجاد میکند و هم اینکه سازوکارهای گزارشدهی و نظارتی منطقی دارد.
به تدریج و با افزایش سابقه، اگر خوشنامی و شهرتی هم حاصل کنید که در یک مطلب دیگر به آن میپردازم، میتوانید امیدوار باشید که به تدریج پروژههای با مبالغ بهتری دریافت میکنید و تیم کاری شما هم به طور متناسبی بزرگ میشود تا پروژههای مناسب و معقولتری را به نتیجه برساند. پس حرفهای رفتار کنید و درباره یک پروژه پیشنهادی از یک دوست یا همکار چندان ذوقزده نشوید. با آرامش همه جوانب را بررسی کنید و با منطق اینکه بیگاری ندهید و درگیر اصلاح کردنهای مکرر و خردهفرمایشها نشوید وارد فرایند شوید. از سوی دیگر هم فراموش نکنید که یک کار کلیشهای و پروپوزالی بیکیفیت و آکادمیک واقعا بازار را خراب میکند. پروژههای زیادی را میبینم که توسط همکاران دانشگاهی انجام شده و متاسفانه چنان نازل است که کارفرما را برای همیشه از دادن کار دست دانشگاهیها منصرف کرده است. پس کیفیتهای انجام یک پروژه غیرکلیشهای را در خود پرورش دهید.