پذیرش دکتری و بورسیه: اولین اشتباهات

بسیاری از دانشجوها برایم ایمیل می‌فرستند و درخواست راهنمایی دارند درباره پذیرش دکترا و بورس. معمولاً هیچ کمکی از من ساخته نیست و علاوه بر محدودیتهای موجود، یک دلیل اصلی آن خودشان هستند و نوع سئوال کردنشان! در حقیقت سئوالهای کلی پرسیده می‌شود مثل اینکه: «چطوری می توانیم بورس بگیریم؟»، «شما چه کمکی می‌توانید بکنید که ما پذیرش بگیریم؟»، «من علاقه دارم بورس بگیرم و در خارج از کشور ادامه تحصیل بدهم. چه کار باید بکنم؟» و از این نوع. این نوع سئوالها نه تنها کمکی در دریافت راهنمایی مفید نمی‌کند بلکه احتمالاً شانس فرستنده را از دریافت کمک هم کم می‌کند و به اصطلاح فرستنده را از چشم طرف می‌اندازند و در شکل بدبینانه آن یک فرد تنبل و آماده خور، و در شکل خوشبینانه آن آماتور و بی‌اطلاع جلوه می‌دهد.

 

ببینید خودتان را بگذارید جای استادی که در جایگاه ارائه پذیرش است. فکر می‌کنید چند تا ایمیل دریافت می‌کند؟ خود من که در جایگاه ارائه پذیرش و بورس نیستم اغراق نیست که بگم میانگین هفته‌ای چهار پنج درخواست از انواع ملیتها و رشته‌ها دارم. اغلب از دانشجویان ایرانی، ولی از هندی و مصری و نیجریه‌ای گرفته تا مکزیکی و کانادایی هم ایمیل دارم! حالا دیگه حساب کنید دریافتی احتمالی سایر استادها را. خب چه چیز می‌تواند توجه من یا استاد مربوطه را جلب کند؟ اینکه شما علاقه دارید؟ خب، به قول دوستان خسته نباشید و زحمت می‌کشید که به دریافت بورس علاقه دارید 😉 چرا فکر می‌کنید صرفاً علاقه داشتن شما سبب می‌شود که گیرنده این ایمیل احساس کند شما فرد شایسته‌ای هستید؟ پیوست کردن یک رزومه و احیاناً دو تا مقاله و یک ایمیل شرح حال که من علاقه دارم بیام و در رشته شما کار کنم معمولاً کافی نیست.
پیشنهاد من این است که خودتان را بگذارید جای گیرنده و ببینید طور می‌توانید خودتان را برای او ارزشمند کنید. مشخصاً و مسلماً برای هر استادی، دانشجویی که در زمینه علاقه‌های او «مطالعه و کار کرده باشد» (و نه فقط ابراز علاقه به کار کردن بنماید) جذاب خواهد بود. پس برای اینکه بتواند با گیرنده ارتباط خوبی برقرار کنید، مهمترین گام این است که او را بشناسید. چطور؟ از خواندن صفحه دانشگاهیش. به همین سادگی. پس از اینکه استادهای مورد علاقه تان را پیدا کردید یک لیست کوتاه از مناسبترینهای آنها را تهیه کنید و شروع کنید به خواندن دقیق صفحه‌های دانشگاهیشان. ببینید روی چه موضوعاتی مقاله نوشته‌اند، با چه تئوری‌هایی حال می‌کنند، الان دارند چه کار می‌کنند، دانشجوهایشان روی چه پروژه‌هایی کار می‌کنند، کدوم کنفرانسها می‌خواهند بروند، کدام مقاله‌هایشان ارجاع بیشتری داشته و … . با به دست آوردن این اطلاعات شما خیلی خوب می‌توانید با آن استاد رابطه برقرار کنید. سخت است و وقت می‌گیرد؟ بله. قطعاً. جمع‌آوری اطلاعات و شناخت چند نفر استاد خیلی وقت می‌گیرد، ولی این ساده‌ترین انتظار از کسی است که می‌خواهد دکترا بخواند. قرار است کلی مطلب دشوار بخوانید، پس مطالعه چند نفر استاد اصلاً نباید کار سختی باشد. باید وقت بگذارید و مقاله‌هایشان را بخوانید. حتی بد نیست که نقد یا خلاصه‌ای از کارهایش را هم تهیه کنید و بفرستید. این کارها بسیار ارزشمندند و صلاحیت اولیه شما را به عنوان دانشجو نشان می‌دهد.
باید در اولین ارتباط با او به طور ضمنی نشان دهید که او را با آگاهی انتخاب کرده‌اید و از کارهایش اطلاع دارید. اینکه بتوانید ارجاع دهید به مقاله‌هایش و اینکه مثلاً درباره فلان تئوری که شما نوشته‌اید چنین دیدگاهی را جالب یافته‌ام و فکر می کنم می‌توان آن را از این نظر گسترش داد. خب، همین کفایت می‌کند که به استاد مربوطه برسانید که او را مطالعه کرده‌اید و می‌دانید چگونه می‌توان در تعامل با او برایش ایجاد ارزش کرد. این استاد نسبت به ارتباط با شما راغب خواهد شد و احتمالاً مکاتبه ادامه خواهد یافت. اساساً با این کار نشان می‌دهید که اهل مطالعه کردن هستید و برای دستیابی آنچه می‌خواهید زحمت می‌کشید و وقت می‌گذارید و مطالعه می‌کنید. برعکس آن هم صادق است و عدم مطالعه و شناخت او، تلقی آماده خوری و تنبلی را ایجاد می‌کند و اینکه این فرد حتی زحمت نکشیده عنوان و چکیده کارهای مرا بخواند و ببیند که اصلاً من روی چی کار می‌کنم.
مثال بزنم دوباره. این همه ایمیل می‌گیرم که همه سئوالهای عمومی هستند یا ابراز علاقه که بیاییم با شما دوره دکترا را بگذرانیم. به عنوان یک آدم مثلاً خوش مشرب همه را جمع می‌کنم و یکباره یک جواب عمومی می‌دهم و اینکه در شرایطش نیستم و بورسیه نداریم و این حرفها. ولی کافیه من در یک ایمیل ببینم که یک نفر به جای این همه حرفهای کلی و اینکه خودش کی است و چه کرده، برای من بنویسه که من تئوری بازارهای کارآمد رسانه‌ای شما را خوانده‌ام و رویش فلان نظر را دارم. یا اینکه بگوید من فلان مقاله شما را خوانده‌ام و فکر می‌کنم می‌توانیم با استفاده از فلان تئوری یا فلان دیدگاه آن را بهبود دهیم. بی‌تردید من توجهم جلب می‌شود و ارتباط را برقرار می‌کنم و بعد هم تمام تلاشم را می‌کنم که برای این فرد شرایط مناسبی فراهم کنم برای همکاری مشترک. بسیاری از دانشجویان هم از همین طریق توجه استادهای مربوط را جلب می‌کنند و موفق به دریافت پذیرش تحصیلی می‌شوند.
پس، مثل همیشه که توصیه می‌کنم به همه روابط و تعاملات در قالب بازار و یک داد و ستد بنگرید، ارتباط با استادها را هم یک ارتباط داد و ستدی بدانید. باید نشان دهید که در ازای وقتی که از او می‌گیرید که فقط ایمیلتان را جواب بدهد، او را خوانده‌اید، مطالعه کرده‌اید و چیزی برایش دارید. در غیر اینصورت زمان پاسخ دادن به ایمیلتان را هم احتمالاً هزینه سوخت شده تلقی خواهد کرد و حتی پاسخ هم نخواهد داد، یا خیلی محترمانه یک جواب عمومی را که آماده کرده با اسم شما برایتان می‌فرستد. اساساً از خودتان بپرسید که اصلاً چرا باید طرف جواب مرا بدهد و وقتش را صرف من کند؟ پاسخ به این سئوال یک نمایشگر خوب برای بررسی ارزشمندی متنی است که آماده می‌کنید.
صد البته که در فضای آکادمیک شعار «چاپ کن یا نابود شو» حاکم است (Publish or Perish) و داشتن تألیفات مناسب یعنی حداقل یک مقاله در مجله‌ای با نمایه خوب، حالا یا تامسون رویترز، یا اسکوپوس یا نمایه‌های معتبر دیگر بسیار راهگشاست و نمونه‌ای از کیفیت کاری شما و قابلیت پژوهشی شما را می‌رساند. بدون داشتن یک مقاله خوب در یک ژورنال معتبر کمتر پیش می‌آید که در رقابت برای پذیرش موفق باشید. می‌توانید از استادهای کنونی و قبلیتان برای چنین همکاری‌ای کمک بگیرید و صد البته باز هم فشار اصلی آموختن بر دوش شماست.

ضمن اینکه باز هم تکرار می‌کنم آنچه را که در نوشته‌های قبلیم گفتم: همیشه از سئوالهای بی‌در و پیکر و کلی بپرهیزید. عرصه آکادمیک عرصه دقیق پرسیدن و محدود پرسیدن است. سئوالهایی که خیلی عمومی باشند معمولاً جواب مناسبی نمی‌گیرند. ضرب المثل قدیمی «حُسن السئوال، نصف الجواب» می‌تواند راهگشا باشد. خوب و کوتاه و محدود و مشخص بپرسید تا گیرنده بتواند با اطمینان دقیق جواب بدهد.

 

پس خوب طرفتان را مطالعه کنید، به ارائه یک ارزش برای او فکر کنید، محدود و مشخص بپرسید و یک سابقه خوب، مثل یک پژوهش معتبر را هم به عنوان کیفیت کاری همراه داشته باشید.