ابهامزدایی از واژگان چارچوب، مدل و الگو در پژوهش با استفاده از مفاهیم فوتبال
مقاله اخیرم موضوع مهمی را به ویژه در پایاننامههای دانشجویی و مقالههای پژوهشی هدف گرفته است: استفاده نادرست و مترادف از کلمات متفاوت، به ویژه سه واژه چارچوب، مدل و الگو. به عنوان یک استاد پایاننامههای دانشجویی و یا مقالههای دریافتی ژورنالها مکرر با عنوانهایی مواجه میشوم مثل «طراحی الگوی …»، «شناسایی مدل …» و نمونههای شبیه اینها. معمولاً هم بر سر همین انتخاب عنوان نادرست کار پژوهشگران به مشکلات بنیادی میخورد. بخش عمده این انتخابهای نادرست به دلیل عدم معرفی در ست کاربرد این واژهها حتی برای استادهای درگیر در فرایند پژوهش است. استادان نیز وقتی که در مجلات با مقالههای داوری شده که این عنوانها را به طور متنوعی به کار میگیرند مواجه میشوند، طبیعتاً آنها را درست میپندارند و نسبت به کاربرد اصلی آنها تردید نمیکنند.
در این مقاله پس از یک مرور کوتاه ولی جامع از پژوهشهای انجام شده در زمینه کارآفرینی رسانهای با تمرکز بر سه سال اخیر، از مفاهیم فوتبال برای ابهامزدایی از سه واژه بنیادین مذکور استفاده کردهام. محتوای این مقاله به شکل ساده به شرح زیر است:
چارچوب: هنگامی که در برابر پدیدهای هستیم که حدود و مرزهای آن نامشخص است و تئوریهای موجود نمیتوانند آن را توضیح بدهند، اولین کارمان این است که عناصر آن و مرزهای آن را مشخص کنیم. (این که مطمئن شویم تئوریهای موجود نمیتوانند آن را توضیح دهند مهم است. رواج استفاده از نظریه داده بنیاد (Grounded Throey) در دانشگاههای ما که واقعاً به وضعیت افتضاح و مسخرهای رسیده ناشی از این است که هر کسی ادعا میکند درباره موضوع من کاری نشده است، در حالیکه بسیاری از تئوریهای موجود قابلیت توضیح آن را دارند و فقط زمینه آن فرق می کند). در چنین حالتی اولین مرحله از کار ما ارائه چارچوب است. یعنی فقط مرزهای این پدیده و عناصر اصلی آن را بشناسیم. با این کار زمینه را برای پژوهشهای آینده که در پی شناسایی روابط آنها هستند باز میکنیم. این را میتوان با استعاره از زمین فوتبال تبیین کرد. چارچوب نشان میدهد که زمین فوتبال یک مستطیل است و شامل یازده بازیکن است و اگر توپ از آن خارج شود اوت است و اگر داخل فضای گل برود امتیاز به دست میآید. یعنی نشان میدهد که این پدیده چه مرزهایی دارد، چه دستهها یا طبقاتی دارد و چه قوانینی بر آن حکمفرماست. بنابراین چارچوب پایهای ترین اقدام برای شناسایی نظری یک پدیده است که راه برای گام بعدی یک مدلسازی که شامل شناسایی روابط برای دستیابی به هدف است باز میکند.
به عنوان یک نمونه مناسب برای به کارگیری چارچوب در زمینه علمی، میتوان به پایاننامه دکترای من در زمینه پدیده کارآفرینی رسانهای اشاره کرد. با توجه به اینکه کارآفرینی رسانهای حوزهای نوپدید و نامشخص بود و مرزهای آن با کارآفرینی و با کسب و کار رسانهای درهمریخته و مبهم بود، مدلی که آن را تبیین کند یافت نشد و در فقدان زمینه تئوری لازم، من ناگزیر شدم روی ارائه یک چارچوب کار کنم. چارچوب من شکل زیر بود یعنی عناصر تشکیل دهنده احتمالی آن را (۲۳ عامل) دستهبندی کردم و پیشنهاد کردم که این پدیده را در مرزهای مشخص (۵ دسته در قالب ۴ دسته قابل کنترل و یک دسته خارج از کنترل کارآفرین) میتوان مطالعه کرد. ولی همانطور که در تصویر دیده میشود هیچ رابطهای میان عناصر برای موفقیت کارآفرینی رسانهای پیشنهاد نکردم. کار من تا همینجا بوده که مرزهای این مفهوم و عناصر آن را شناسایی کنم. این چارچوب پایهای برای مطالعات آینده فراهم کرد که روی روابط میان این عناصر یا بهبود و به روزرسانی آنها کار کنند.
اما مدل: مدل رابطه میان عناصر شناسایی شده در چارچوب برای دستیابی به هدف مورد نظر را نشان میدهد. در زمینه فوتبال، آنچه سیستم میخوانیم در واقع مدلی است که رابطه میان یازده بازیکن را نشان میدهد. یک مدل پیشنهاد میکند بهترین شیوه برای گل نخوردن سیستم سه دفاعه با یک سویپر است و با پنج هافبک میتوان میانه زمینه را کنترل کرد و اینطوری به نتیجه دلخواه رسید، مدل دیگری پیشنهاد میکند که با استفاده از دو مهاجم نوک باید حریف را تحت فشار قرار داد، مدل دیگر استفاده از یک مهاجم اصلی و یک مهاجم کاذب را پیشنهاد میکند و به همین ترتیب، هر مدلی یک رابطه را پیشنهاد میکند. در واقع مدلسازی فاز بعدی ارائه چارچوب است و میتواند با محاسبات ریاضی، ارائه فرمول، اولویتبندی و انواع پردازشها صورت گیرد.
الگو:
یکی از اشتباهترین عنوانها برای پایاننامهها، «طراحی الگو» است. الگو که طراحی نمیشود! الگو ارائه یک مدل موفق قبلا اجرا شده است و در نتیجه ارائه و پیشنهاد میشود و نه طراحی!
بیایید مثالی بزنیم. یادتان میآید در وسط مجلات زنانهای مثل زن روز که مادرانمان میخریدند الگوهای مانتو و دامن و لباس چاپ میشد؟ این الگوها نحوه برش پارچه برای تقلید از یک لباس زیبای قبلا با موفقیت دوخته شده و امتحان شده را نشان میداد. این الگو را کسی طراحی نمیکرد، بلکه مدل را کسی طراحی کرده بوده و پس از موفقیت، اکنون در قالب یک الگو ارائه شده است. همین هم در فوتبال صادق است. مربیات مختلف سیستمها و مدلهای گوناگونی را ابداع کردند. خیلیها شکست خوردند، ولی آنها که موفق شدند تبدیل به یک الگو برای دیگران شدند. مثلاً تیکی تاکای گواردیولا پس از موفقیتهای اخیر بارسلونا، یا توتال فوتبال رینوس میشل بعد از قهرمانی هلند در جام ملت های اروپای ۱۹۸۸ یک الگو برای سایر مربیان ایجاد کرد. در تصویر زیر ۴-۴-۱-۱ مارچلو لپیی برای ایتالیای ۲۰۰۶ را میبینید که بعد از قهرمانی ایتالیا تبدیل به یک الگو شد و البته چندان نپایید. پس الگو اجرای یک مدل موفق است که پیشتر توسط دیگری ارائه شده است. وقتی از ما میپرسند الگوی اخلاقی شما کیست، مثلاً میگوییم پدرم؛ این یعنی پیشتر پدرم این رفتار را داشته و اجرا کرده و اکنون من میخواهماز ایشان پیروی کنم. وقتی میپرسند الگوی فوتبالی شما کیست؟ پاسخ میدهیم علی دایی، یعنی قبلا یک علی دایی بوده که مدل فوتبالش جاگیری میان دفاع و استفاده از ضربات سر بوده و من هم میخواهم مدل او را اجرا کنم. این دیگه طراحی نیست، بلکه تقلید از یک مدل موفق و پیروی از یک الگو است. تصویر زیر الگوگیری از یک مدل موفق را نشان میدهد
بنابراین هنگام استفاده از این مفاهیم دقت کافی داشته باشید که اینها مترادف نیستند. شما میتوانید یک چارچوب را شناسایی یا پیشنهاد کنید، یک مدل را طراحی کنید و یک الگو را ارائه یا پیشنهاد کنید. در استفاده از این واژهها هوشیار باشید. مقاله اصلی را میتوان اینجا مطالعه کنید: