در شست و شوی زبان از دست رفته

این متن بازنشر مطلبی از نیما جم است به این نشانی.

ببر

لطفاً این چیزِ گنده‌ای را که این بالا نوشته‌ام بخوانید. نمی‌توانید. چون در خطِ فارسی مصوتهای کوتاه را نمی‌نویسم. ب+ب+ر می‌تواند بَبْر باشد یا بِبَر یا بِبُر. در این مصرعِ مولوی «کز نیستان تا مرا ببریده‌اند» به ضرورتِ وزن بُبْر خوانده می‌شود. این ناخوانایی یکی از اساسی‌ترین اشکالاتی است که موافقانِ تغییرِ خط به خطِ کنونیِ فارسی می‌گیرند. منتها واقعیتِ ماجرا این است که کسی که خوب فارسی آموخته باشد وقتی به ببر در جمله بربخورد، احتمالاً زیاد سردرگم نخواهد شد چون به مناسبتِ بافتِ متن می‌تواند صورتِ صحیح را تشخیص دهد: بی‌شرفی اگر سرِ ببر را ببری ببری بزنی بالای شومینه‌ی خانه‌ات. این خاصیتِ خطِ فارسی گاهی مایه‌ی معما شده است. دانش‌آموزِ راهنمایی بودم که بغل‌دستی‌ام چنین چیزی نوشت و ازم خواست که بخوانم: «پهلوی پهلوی پهن پهن کردند.» نتوانستم. وقتی خودش خواند شوخیِ مضحکی بود. ترجیح می‌دهم به جای گذاشتنِ فتحه و کسره جمله را معنی کنم: «کنارِ اعلاحضرت، افکنده‌ی چارپا گستردند.»

خط اساساً قرار است صورتِ مکتوبِ آن چیزی باشد که آدم می‌گوید. پس خطِ خوب آن خطی است که در آن واجها (صداها) با الفبا تناظرِ یک به یک داشته باشند. یعنی هر حرفِ الفبا فقط نماینده‌ی یک واج باشد و هر واج با بیشتر از یک حرف نوشته نشود. به خطی که چنین باشد فونتیک یا آوانگار گفته می‌شود. اما به دلایلِ بسیاری، از جمله املای تاریخی، هیچ خطِ زنده‌ای نیست که چنین باشد. منتها این که خطی آوانگار نباشد واقعاً و همیشه مخلِ خواندن نیست. دیدیم که مصوتهای کوتاه را در خطِ فارسی نمی‌نویسیم پس خطِ فارسی هم فونتیک نیست. ننوشتنِ مصوتهای کوتاه البته اسبابِ گرفتاری است منتها معمولاً مخلِ خواندن نیست. پدیده‌ی نوظهورِ هکسره، یعنی ـه به جای کسره‌ی اضافه، که اخیراً موضوعِ گفتگوهای بسیاری شده است یکی از مهمترین نمودهای این گرفتاری است. در فارسیِ شکسته که هم «است» را، هم ـه معرفه‌ی فارسیِ گفتاری را ـه می‌نویسم حتا می‌تواند مانعِ خواندن شود. ـه یا آن طور که در دورانِ دبستان می‌گفتند ه‌ی آخرِ چسبان، در فارسی نماینده‌ی سه صداست: ه مثلاً در نُه، فتحه مثلاً در نَه، کسره مثلاً در خانه. تا اینجا هنوز گرفتاری‌ای نداریم. گرفتاری آن جاست که یکی از مهمترین تکواژهای وابسته‌ی فارسی کسره‌ی اضافه است که به انتهای موصوف یا مضاف‌ می‌چسپد و بیانگرِ رابطه‌ی وصف بین صفت و موصوف (خطِ خوب) یا رابطه‌ی اضافی (خطِ تلفن) است. در کلماتِ مستقل صدای کسره‌ی آخر را با ـه نشان می‌دهیم (خانه)، اگرـه را ننویسیم کلمه‌ی دیگری خواهیم داشت که خامش به ساکن ختم می‌شود (خان). استثنا کسره‌ی اضافه است که با ـه نشانش نمی‌دهیم چون جزءِ کلمه نیست. این تداخل علتِ زبانشناختیِ ظهورِ پدیده‌ی هکسره است.

hkasreh

علتِ جامعه‌شناختی هم در کار است. هکسره در اینترنت به وجود آمد. چون اینترنت فضایی اساساً مکتوب است و آدمها برای تعامل بیشتر از صورتِ مکتوبِ زبان استفاده می‌کنند. بیشتر این آدمها پیش از فراگیر شدن اینترنت برای تعامل با دیگران معمولاً از صورتِ گفتاری زبان استفاده می‌کردند، مثلاً تلفن می‌زدند. این کسان در نوشتن آموخته نیستند و این البته نه عیب است، نه مایه‌ی سرشکستی. هکسره در واقع حاصلِ ورودِ این کسان به فارسیِ نوشتاری است.

ماجرا علتی نازبانشناختی هم دارد. فارغ‌التحصیلِ دوره‌ی متوسطه قرار است دو مهارتِ مهم را آموخته باشد: خواندن و نوشتنِ ابتدایی و چهار عملِ اصلیِ حساب. چند بار کاتوره‌ای چیزی از روزنامه انتخاب کرده‌ام و از کسانی خواسته‌ام که بی‌تمرین از رو بخوانند. قربانیان که بیشتر آمیزقلمدونِ اداره‌جاتی بودند و لاجرم دمخور با صورتِ مکتوبِ فارسی، هیچ یک نتوانستند روان بخوانند. یکی از اساسی‌ترین گرفتاری‌هایشان همین کسره‌ی اضافه بود. معمولاً بعد از این که متوجه می‌شدند که رابطه‌ی وصفی یا اضافی بینِ دو کلمه وجود دارد، برمی‌گشتند و دوباره چند کلمه‌ی قبل را، این بار با کسره‌ی اضافه، می‌خواندند. اسبابِ گرفتاری تا حدودی ضعفِ آموزش زبان فارسی تا انتهای دوره‌ی متوسطه است.

آیا هکسره واقعاً گرفتاری است؟ بله، چون مخلِ مفاهمه است. مخلِ مفاهمه است چون کسره‌ی اضافه نقشِ دستوریِ بسیار مهمی در فارسی دارد. تصور کنید که در انگلیسی of و s’ را نمی‌نوشتند و از خواننده می‌خواستند خودش حدس بزند که کجا باید of و s’ را بگذارد. تازه این دو تکواژِ انگلیسی کاربردِ محدودتری دارند چون فقط نشانه‌ی اضافه‌ی ملکی و تخصیصی‌اند نه رابطه‌ی وصفیِ صفت و موصوف. علاجش چیست؟ سالهاست کسانی سعی در اصلاحِ خطِ فارسی دارند. برخی پیشنهاد داده‌اند که خط را از اساس عوض کنیم و مثلِ ترکی مثلاً فارسی را به خطِ لاتین یا مثِل فارسیِ تاجیکی به خطِ سیریلیک بنویسیم. هرکدام از این پیشنهادها می‌تواند مناسب باشند منتها هنوز عملی نشده‌اند. راهِ حلِ موقت آن است که از دوره‌ی دبستان از دانش‌آموزان بخواهیم که کسره‌ی اضافه را بنویسند تا یاد بگیرند که کسره‌ی انتهای کلمه کجا ـه است و کجا ـِ. نسلِ فعلیِ از دست رفته هم سعی کند عادتِ دیرینِ ننوشتنِ کسره‌ی اضافه را ترک کند. ننوشتنِ چنین تکواژِ مهمی (در این متنِ ۸۱۴ کلمه‌ای، ۸۹ بار کسره‌ی اضافه آمده) منطقاً غلط است.احتمالاً این نوشته‌ را راحتتر خوانده‌اید چون من همه‌ی کسره‌های اضافه را نوشته‌ام.