آسیب شناسی مدیریت رسانه به عنوان یک رشته تخصصی: درسهایی از چالشهای دهه گذشته
مقاله من به سفارش مجله دانش رسانه نگاشته شده و در شماره اول این مجله چاپ شد. متن آن به شرح زیر است:
استقرار مدیریت رسانه به عنوان یک رشته درسی در دو مقطع کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در دانشگاههای کشور پدیده جدیدی است که در دهه گذشته اتفاق افتاد. این رویداد مبارک تلاشی بود از سوی جامعه علمی کشور تا همراستا با افزایش وزن و اهمیت رسانهها در شکلدهی و تفسیر جهانی که در آن زندگی میکنیم، کارشناسان و متخصصانی پرورش یابند که از ظرایف این پدیده و گوناگونی کارکردهای آن آگاه باشند و در استفاده اثربخش و صحیح از این ابزار در زمینههای گوناگون یاری بخش دستاندرکاران این صنعت باشند.
پس از گذشت یک دهه از آموزش مدیریت رسانه، به نظر میرسد که اکنون زمان مناسبی باشد تا مروری بر عملکرد خویش داشته باشیم و قوتها و ضعفهای خود را دریابیم و با توجه به مقتضیات زمانی و روندی که در پیش است برنامهریزی بهتری برای آینده این رشته بنماییم. به نظر میرسد که بهترین نقطه آغاز برای بحث، پرداختن به مهمترین چالش ماهوی این رشته باشد که به زعم نگارنده شامل عدم تثبیت خود به عنوان یک رشته مستقل با موضوع مشخص مطالعه است. هنوز بر سر این موضوع که آیا مدیریت رسانه، مدیریت بر سازمان رسانهای است یا مطالعه تئوریهای ارتباطاتی در بستر تأثیرگذاری رسانه، اختلاف نظر وجود دارد. درباره اینکه مدیریت رسانه الزامأ مدیریت رسانههای جمعی است یا اینکه گسترش نفوذ رسانههای دیجیتال باید آنها را موضوع اصلی مطالعه این رشته قرار دهد نیز توافقی حاصل نشده است. هنوز بر سر اینکه مدیریت رسانه باید بخشی از دانشکدههای مدیریت محسوب شود یا علوم اجتماعی و ارتباطات تفاوت رأی وجود دارد. هنوز در میان استادان برجستهای از رشتههای مربوط در مورد ماهیت این رشته ابهام مشاهده میشود. هنوز مباحثی همچون فناوری رسانهای، اقتصاد رسانه، مدلهای کسب و کار در رسانههای گوناگون، رسانهشناسی، روانشناسی رسانههای جدید و …. در کشور ما فاقد جایگاه آموزشی علمی هستند. به نظر میرسد که مهمترین گام بر عهده صاحبنظران مدیریت رسانه تعیین ماهیت و موضوعهای مطالعه آن است، حتی در موارد مشترک با رشتههای دیگر، تا به این ترتیب اساسأ چیستی رشته مدیریت رسانه و مرزبندی و قلمرو آن مشخص گردد و پس از آن بتوان از چگونگی تعامل و برنامهریزی برای ارتقای آن سخن گفت.
در کنار این چالش ماهوی، رشته مدیریت رسانه در شرایط کنونی دچار دشواریهای عمدهای است که توجه علمی به آنها از طرف صاحبنظران و متخصصانی که مخاطب این مجله هستند میتواند به رفع این مشکلات و فراهم شدن ظرفیتهای جدیدی برای برکشیدن فعالیتهای علمی در این رشته بینجامد. گفتار حاضر با توجه به محدودیت فضا و لزوم موجز بودن سخن، به شکل فهرستوار به بیان برخی آسیبهای موجود میپردازد و به فراخور، راهکار اولیهای نیز ارائه مینماید.
فقدان انجمنهای هدفمحور و نتیجهگرا برای ایجاد هویت مشترک
قوت یک رشته علمی به انسجام و همکاری میان متخصصان این رشته در قالب انجمنها و اجتماعات علمی وابسته است که بروندادهای مشخص و قابل دفاعی داشته باشند. در حال حاضر چنین انجمنهایی به شکل ضعیف و پراکنده وجود دارند و دربرگیرنده بدنه عمده کارشناسان این رشته نیستند. خروجی کار استادان و صاحبنظران این رشته نیز تا کنون به طور پررنگی برجسته سازی نشده است تا در نتیجه آن مدیریت رسانه به عنوان یک رشته تأثیرگذار در اذهان نقش پذیرد. به نظر میرسد تلاشهای آتی برای تشکیل انجمنهای متخصصان و استادان نباید صرفأ با هدف دور هم جمع کردن این افراد در قالب یک تشکل باشد، بلکه باید منافع و دستاوردهای مشخصی را برای افراد به همراه داشته باشد که در نتیجه آن انگیزه کافی برای حضور و از آن مهمتر استمرار همکاری پدید آید. در یک مقایسه میتوان به صراحت مشاهده نمود که انجمنهای مدیریت رسانه در نقاط مختلف جهان و به ویژه اروپا و آمریکا نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری را ایفا میکنند که حتی از نقش دانشگاهها و مراکز پژوهشی هم اثربخشتر است و به دلیل نقشآفرینی در رشته، درآمدها و اعتبار بسزایی هم کسب میکنند. نمونه بارز آن انجمن آموزش مدیریت رسانه اروپا است که نگارنده طی سالهای عضویت و حضور در این انجمن شاهد سودآوری مستمر و هرساله آن انجمن بوده است که به دلیل اعتبار آن همواره مورد توجه استادان و صاحبنظران سراسر دنیاست. در فقدان حضور چنین انجمن قدرتمندی در ایران، بار تصمیمگیری برای این رشته بردوش دانشگاهها و دانشکدهها میافتد و طبیعی است که به دلیل حضور کمشمار استادان مدیریت رسانه در این مراکز، اعتبار و قوت مورد نظر برای ارتقای این رشته و کسب جایگاه مورد نظر پدید نیاید. از این رو ایجاد انجمن مدیریت رسانه با رویکردی کاملأ هدفمند و فایدهگرا که منافع مادی و اعتباری را همزمان برای اعضا فراهم نماید، سبب ایجاد بنیانی میشود که خود را «صاحب» مدیریت رسانه بداند و برای ارتقای آن با دلسوزی تلاش نماید.
ضعف ارتباط و همبستگی با انجمنهای خارج از کشور
مدیریت رسانه ماهیتأ رشتهای بسیار پویا و در حال تغییر است. با شتاب فناوری رسانههای جدید پدیدار میشوند و با همان سرعت پدید آمدن هم کمرنگ و ناپدید میگردند. در شرایطی که در برخی از علوم دستاوردهای چهل سال گذشته نیز هنوز رایج و پذیرفتنی است، در صنعت رسانه گاه مفاهیم و دانشی که سه سال پیش تولید شده است نیز از دور خارج شده تلقی میشود. در شرایطی که رسانه اجتماعی مفهومی بود که پیش از سال دوهزار تقریبأ رایج نبود، در سال ۲۰۰۸ صرفأ هجده نوع رسانه آنلاین در یک تحقیق شناسایی گردید و احتمالأ اگر امروز به شمارش تعداد آنها پرداخته شود، تعداد آنها به طور قابل ملاحظهای افزایش یافته است، ضمن اینکه پدیدههایی در صنعت رسانه ظهور کردهاند که پنج سال پیش اصلأ شناخته شده نبودهاند. طبیعتأ رشتهای با این سرعت شتابان تغییر و روزآمد شدن، نیازمند همکاری گسترده و تبادل دانش دائمی و مستمر با بدنه دانش موجود در خارج از مرزهاست. متاسفانه در حال حاضر تبادل علمی رشته با خارج بسیار کم است و عمده این ارتباط در قالب ترجمه کتابهای خارجی با تأخیری نسبتأ طولانی است. استادان ایرانی کمتر در کنفرانسهای بینالمللی شرکت میکنند، کمتر در مجلات و ژورنالهای بینالمللی معتبر مینویسند، کمتر در تلاشهای بینالمللی مشارکت مینمایند و در مجموع بروز و نمود شایستهای در عرصه بینالمللی ندارند. در کتابهای این رشته استادان صاحبنام ایرانی کم دیده میشوند و همین سبب میشود که تقاضا برای ارتباط با جامعه علمی ما در این رشته کم شود. در برخی موارد هم مطالب انتشار یافته در ژورنالهای بینالمللی، نتیجه زحمت دانشجویانی است که به عنوان بخشی از فرایند تحصیل یا برای قبولی در مقطع بالاتر کار خود را منتشر میکنند که عمدتأ از نظر کیفیت علمی و گاه حتی روانی زبان مقصد چندان برجسته نیست و در ژورنالهای معتبری نیز چاپ نمیشود. برنامهریزی برای حضور استادان ایرانی در انجمنهای بینالمللی و حمایت از حضور آنها در این کنفرانسها (که واقعأ هزینه زیادی نیست و به راحتی قابل تحمل است) و نیز در نظر گرفتن مزایایی همچون ارتقا برای مقالاتی که شایستگی خود را در عرصه بینالمللی نشان دهند از جمله راهکارهایی است که باید در پیش گرفته شوند تا صاحبنظران فعلی مدیریت رسانه را که چندان هم پرشمار نیستند در عرصه بینالمللی برجسته ساخت و با برقراری ارتباط با صاحبنظران خارجی به ورود دانش روز به بدنه دانشگاه کمک شود.
فقدان نظام تبادل دانشجو
نظام تبادل دانشجو یکی از مهمترین برنامههایی است که دانشگاهها و مراکز آموزشی معتبر در پیش میگیرند تا دیدگاهها و پروژهها و دانش موجود و در حال پدید آمدن در سایر مراکز و دانشگاهها را به دانشجویان خود انتقال دهند. در نتیجه این نظام تبادل، ارتباط و مشارکت قوی میان دانشجویان مختلف شکل میگیرد که خروجی آن پروژههای مشترک میاندانشگاهی و میان کشوری است. متاسفانه در حال حاضر هیچیک از دانشگاههای ما در رشته مدیریت رسانه چنین برنامههایی را برای اعزام دانشجویان و ایجاد همکاری میان آنها و همتایانشان در دانشگاههای خارجی ندارند. چنین برنامهای حتی برای تبادل و همکاری دانشجو بین دانشگاههای داخلی ما نیز مرسوم نیست. چنین امری به عزلت و انزوای دانشجویان و دانشکدهها و مراکز آموزشی منجر شده است، در حالی که ارتباطات یاد شده سبب پویایی و مشارکت فعالانه میگردد.
فقدان استفاده و بازدید از شبکههای خارجی
در مدیریت رسانه، ارتباط نزدیکی میان دانش و کاربرد وجود دارد، به این معنا که صاحبنظر نمیتواند فقط با خواندن و مطالعه تئوری به موضوع اشراف یابد و استفاده و تماس با موضوع مورد مطالعه در درک آن کاملأ ضروری است. صاحبنظران مدیریت رسانه باید بسته به موضوع مورد تخصص خود در مدیریت رسانه کاربر جدی شبکههای اجتماعی باشند، خبرگزاریها را رصد کنند، بیننده مستمر شبکههای تلویزیونی مشخص جهانی باشند، مشترک روزنامهها و مجلات معتبر باشند، دارای حسابهای کاربری در اینترنت باشند و خود رسانه کوچکی را در این عرصه اداره کنند. جز از این طریق و با لمس ماهیت رسانه به طور دائمی نمیتوان با صنعت رسانه همپا و همگام شد. به نظر میرسد به دلیل اشتغالات متعدد صاحبنظران این حوزه، تعداد کمی از آنان موفق به پایش دائمی پیشرفتهای صنعت رسانه میشوند و در نتیجه مطالبه دانشجویان مبنی بر آشنایی با رسانههای جدید و به روز و تبیین رویدادهای به هنگام صنعت گاه به درستی پاسخ داده نمیشود. فراهم کردن دسترسی استادان مدیریت رسانه به رسانههای جدید و به ویژه ایجاد امکان بازدید از شبکههای رسانهای جهانی، چه در عرصه رسانههای جمعی و چه دیجیتال یک نیاز بایسته است که سبب نزدیکی بدنه علمی کشور با سازوکارهای واقعی اجرایی در رسانههای جهانی میشود. برای این کار میتوان حتی از همکاری با کشورهای دوست نیز بهره برد و رسانههای برجسته کشورهایی همچون روسیه، چین، ژاپن، کره و برخی رسانههای عربی، ترکیهای و اروپایی میتوانند در مراحل نخست بستر مناسبی برای بازدید و آشنایی بدنه تخصصی این رشته باشند.
نیاز به پذیرش دانشجو از رشتههای مختلف
در حال حاضر دانشجویان رشته مدیریت رسانه عمدتأ از رشتههای علوم انسانی و اجتماعی همچون مدیریت و ارتباطات وارد مطالعه این رشته شدهاند. حضور این رشتهها در مطالعه مدیریت رسانه بسیار مغتنم و کارگشاست، اما آسیبی که با خود داشته، چیزی است که من آن را تکبعدی شدن رشته میخوانم. حضور دانشجویانی از رشتههای فنی و مهندسی به ویژه فناوری اطلاعات، مخابرات، کامپیوتر و رشتههای گوناگون علوم اجتماعی همچون روانشناسی، جامعهشناسی، مطالعات زنان، علوم سیاسی، تبلیغات و بازرگانی، اقتصاد و سایر رشتهها میتواند سبب شود که ابعاد گوناگون ظرفیت رسانهها مورد توجه قرار گیرد و به این ترتیب برای نیازهای گوناگون خود در این رشته از تخصصهای مناسب بهره خواهیم برد. بدیهی است که اصلاح نگرش ما به مدیریت رسانه به عنوان یک پدیده میانرشتهای میتواند منجر به تغییر در نحوه گزینش دانشجویان نیز بشود و برای ورودیهای این رشته، با توجه به نیازهای آینده آن تعیین معیار کنیم. حضور دانشجویانی از رشتههای گوناگون فواید جانبی هم دارد. از جمله اینکه همکارانی در قالب استاد راهنما و مشاور از رشتههای دیگر وارد فضای مدیریت رسانه میشوند و به مشارکت و دانش افزایی گستردهتر میان رشتهای افزوده میشود.
نیاز به استقرار گرایشهای جدید برای رشته مدیریت رسانه
مدیریت رسانه به خودی خود عمیقأ میانرشتهای است، با مرزهای مبهم، مواجه با گسترهای وسیع از موضوعات و دارای همپوشانی با رشتههای متعدد. پیچیدگی ذاتی آن و وابستگیاش به فناوری و اهمیت بسزای آن در ایجاد درآمدهای تجاری و بازرگانی نیز سبب شده است که مرزگستری آن به طور افقی و عمودی به حدی باشد که امکان مطالعه آن در قالب یک رشته یکدست وجود نداشته باشد. در حال حاضر هنوز دانشگاههای کشور این رشته را در قالب یک گرایش یعنی خود مدیریت رسانه ارائه میدهند که در واقع هیچ جهتگیری مشخصی در آن به چشم نمیخورد. در دانشگاه تهران به عنوان دانشگاه مادر، مدیریت رسانه نه به عنوان یک گروه مشخص، بلکه به عنوان رشتهای از مدیریت دولتی تدریس و ارائه میشود. چنین امری باید هرچه سریعتر جای خود را به ایجاد هویت مشخص به رشته مدیریت رسانه به عنوان یک گروه مستقل بدهد که دارای گرایشهای متمایزی به فراخور نیازهای روز صنعت و جامعه باشد. عمیقأ به گرایش اقتصاد رسانه نیازمندیم و حتی میتوان آن را به چند گرایش فرعی دیگر نیز تقسیمبندی کرد همچون اقتصاد تبلیغات رسانههای دیجیتال، اقتصاد شبکههای مجازی، اقتصاد رسانههای جمعی، کسب و کارهای کوچک رسانهای و …. . به رشتههای آیندهپژوهی رسانه و نیز مطالعه رسانههای نوین نیازمندیم تا در شرایط بروز و ظهور شتابان رسانههای جدید و شیوههای جدید ارتباطاتی به دانش چیستی و چگونگی تعامل با آنها مجهزمان سازد. به گرایش روانشناسی رسانه نیازمندیم تا تئوریهای ارتباطی را در چارچوب رسانههای موجود و چگونگی عملکرد آنها تبیین نمایند. به گرایشهای مدیریت استراتژیک و مدیریت عملیاتی و اجرایی رسانه نیازمندیم تا مدیرانی برای سطوح عالی و میانی کار در بنگاههای رسانهای داشته باشیم و ….
روشن نبودن آینده شغلی و فرصت مناسب و عادلانه برای ایفای نقش در رشته
مشخص نبودن ماهیت رشته به عنوان یک رشته مستقل، سبب دغدغه خاطر و گاه بیانگیزگی دانشجویان شده است. انتظار دانشجویان کارشناسی ارشد کسب جایگاه شغلی بهتر پس از دانش آموختگی در یک رسانه است و نیز پا گذاشتن به مقطع دکترا. دانشجویان دکترا نیز عمدتأ علاقهمند به عضویت در هیئت علمی دانشگاههای محل تحصیل خود هستند و تمایل دارند آموختههای خود را در اختیار نسلهای بعدی رشته قرار دهند. در چنین شرایطی تصور مسدود بودن راه عضویت در هیئت علمی، عدم اطمینان از وجود ظرفیتهای لازم برای کار در رشته به همراه ناکارآمدی نظام کسب و کار در رسانههای کوچک سبب شده است که عمده دانشجویان دکترا پس از دانش آموختگی با دوره گذاری گاه طولانی مواجه شوند که طی آن علاقه و انگیزه به نقش آفرینی در رشته کمرنگ میشود و این بیانگیزگی به گروههای دیگر و نسلهای بعدی دانشجویان نیز منتقل میشود. چنین ابهامی در آینده شغلی دانشجویان، در شرایطی که در دنیا تقاضا برای متخصصان صنعت رسانه در سطح بالایی است، در موارد مهمی سبب مهاجرت و خروج این دانشجویان میشود و در نتیجه کشور را از نتیجه هزینه و سرمایهگذاری که در رسیدن آن دانشجو به این مرحله نموده است، محروم میسازد. ایجاد انگیزه در دانشجویان مقطع دکترا از طریق فراهم کردن ظرفیت لازم برای عضویت در هیئت علمی و نیز مساعدت در فراهم کردن فرصتهای همکاری و کسب دانش در قالب همکاریهای بینالمللی –چنانکه ذکر شد- از مهمترین این راهکارهاست.
فهرست آنچه برای ارتقا و سرآمدسازی رشته مدیریت رسانه نیاز است وسیع است، اما شدنی است و امکانپذیر. نیاز چندانی هم به بودجههای هنگفت و پیشنیازهای متعدد ندارد. بخش مهمی از آن توسط خود اهالی رشته مدیریت رسانه انجامپذیر است و بخشی نیز به همت دانشگاهها و وزارت علوم در یک تلاش طبیعی و متعارف قابل اجراست. آنچه مهم است یک مدیریت یکپارچه و اثربخش از طرف استادان صاحب نظر و دارای اعتبار اجتماعی این رشته است که با به کارگیری پتانسیلهای موجود در میان دانشجویان و دیگر متخصصان این رشته، فضای لازم برای عرض اندام و مشارکت در دانشافزایی را برای آنان فراهم کنند و تا فاصله میان ما و جامعه بینالمللی دانش گسترش نیافته است، به پررنگتر کردن حضور بدنه علمی این رشته در مراکز اجرایی رسانهای و علمی دانشگاهی مبادرت ورزند. تعلل در این امر حاصلی ندارد جز افزایش فاصله میان جامعه علمی مدیریت رسانه کشور با فضای بینالمللی و کاهش قابلیتهای کشور در استفاده از ظرفیتهای رسانهای. امید است تلاشهای صاحبنظران این رشته که مجله دانش رسانه نیز مولود این کوششهاست، سبب شود که مدیریت رسانه به عنوان یک رشته تأثیرگذار در آینده کشورمان به یکپارچگی بیشتری دست یابد و با همکوشی استادان و متخصصان این حوزه، نقشآفرینی دانشجویان و پژوهشگران این رشته را در عرصه بینالمللی شاهد باشیم.